آموزش ریسک به ریوارد نسبت سود به زیان

نسبت سود به زیان؛ سنجش احتمال سودآوری در برابر ریسک
وقتی به دنیای سرمایهگذاری قدم میگذارید، موقعیتهای بسیاری را پیشروی خود میبینید که شاید تصمیمگیری برای سرمایهگذاری در یکی از آنها دشوار باشد. گاهی ممکن است چندین سهام را بیابید که همه از دیدگاه تحلیل نکنیکال و بنیادی مناسب باشند. اما چطور میتوانید برای اولویتبندی آنها تصمیم درست بگیرید. در چنین شرایطی بررسی نسبت سود به زیان کلید رهایی شما از این سردرگمی خواهد بود. شما باید سهمی را انتخاب کنید که نسبت ریسک به ریوارد (risk/reward ratio) یا همان سود به زیان آن کمتر است. اما ریسک به ریوارد یعنی چه؟ در این مطلب به این سوال پاسخ میدهیم و شیوه محاسبه ریسک به ریوارد را نیز بیان میکنیم تا از این پس گزینههای سرمایهگذاری خود را با نگاهی روشنتر انتخاب کنید.
منظور از نسبت سود به زیان چیست؟
احتمال دارد شما هم در مکالمات روزمره خود شنیده باشید که فردی میگوید فلان کار به ریسکش نمیارزد. یعنی اینکه احتمال زیان در آن کار بیشتر از سود آن است. البته که این تنها یک احتمال است اما عقل سلیم حکم میکند انسان بر اساس همین احتمال، جوانب کار را کاملا بسنجد و سپس اقدام به انجام آن کند.
در پیشبینی تحرکات قیمتی سهام مختلف همیشه از احتمال استفاده میشود. مشخص است که زمانی که پای احتمال در میان است، هیچ قطعیتی در کار نیست. چرا که ممکن است هر لحظه این پیشبینیها دستخوش تغییر شوند. اینجاست که توجه به میزان بازدهی نسبت به ضرر میتواند کمککننده باشد.
آنچه در خطوط بالا خواندید، مبنای بررسی نسبت ریسک به ریوارد است. نسبت سود به زیان یکی از شاخصهایی است که برای مشخص کردن حد سود و حد ضرر مورد استفاده قرار میگیرد. مشخص کردن حد ضرر نیز یکی از تکنیکهایی است که از آن برای کاهش ریسک سرمایهگذاری استفاده میشود. برای آشنایی بیشتر با این روش میتوانید مقاله «حد ضرر در سرمایهگذاری به چه معناست؟» را بخوانید.
زمانی که میخواهید در یک موقعیت معاملاتی سرمایهگذاری کنید، با در نظر گرفتن نسبت سود به زیان میتوانید در مورد خرید یا عدم خرید دارایی تصمیم درستی بگیرید. به بیانی دیگر ریسک به ریوارد نشان میدهد که شما در قبال چه مقداری از سود راضی میشوید چند درصد از سرمایه خود را به خطر بیندازید. البته میتوان از منظر دیگری نیز به این قضیه نگریست. یعنی باید ببینید در برابر احتمال چند درصد سود میتوانید ضررهای احتمالی را تحمل کنید. پاسخ این سوال به شما نشان میدهد که آیا حاضر هستید سرمایه خود را به خطر بیندازید یا خیر.
اما سوال اینجاست که مفاهیم ریسک و ریوارد به چه معناست. در این مبحث، ریسک عبارت است از اختلاف میان قیمت سهام و میزان حد ضرر (stop loss). ریوارد نیز به معنای تفاوت میان قیمت سهم و میزان سود آن است.
بیشتر بخوانید
ریسک به ریوارد سهم در بورس چگونه محاسبه میشود؟
برای اینکه نحوه محاسبه سود به زیان را توضیح دهیم، از یک مثال کمک میگیریم. اینگونه تصور کنید که یک سرمایهگذار، سهمی را در قیمت ۱۶۰ تومان خریداری میکند. او استاپ لاس یا همان حد ضرر را مبلغ آموزش ریسک به ریوارد نسبت سود به زیان ۱۳۰ تومان و حد سود یا profit target را ۲۴۰ تومان تعیین میکند. به این ترتیب ریسک، ریوارد، و نسبت ریسک به ریوارد آن اینگونه محاسبه میشود:
ریسک: با توجه به ارقامی که در مثال ذکر شد، این معامله ریسکی به اندازه ۳۰ تومان برای هر سهم دارد. یعنی: ۱۶۰ – ۱۳۰ = ۳۰
پس مشخص است که ریسک برابر است با اختلاف میان قیمت سهم و حد ضرر.
ریسک = قیمت سهم – حد ضرر
ریوارد: این فاکتور که نام دیگر آن پتانسیل سود است برابر خواهد بود با ۸۰. یعنی: ۲۴۰ – ۱۶۰ = ۸۰
ریوارد = قیمت سهم – حد سود
ریسک به ریوارد: برای اینکه نسبت سود به زیان را به دست آوریم ابتدا باید طبق فرمول زیر عمل کنیم:
Risk/ Reward = ۳۰ / ۸۰ = ۰.۳۷
میزان مطلوب ریسک به ریوارد چقدر است؟
اگر بخواهیم معادلات بالا را کاربردی کنیم، باید بدانیم که چه میزان از نسبت سود به زیان برای سرمایهگذاری در سهم مطلوب است. برای این کار باید حاصل تقسیم ریسک به ریوارد را در عدد ۱۰۰ ضرب میکنید. اگر رقم حاصل کمتر از ۵۰ درصد باشد، این سهم گزینه مناسبی برای خرید به شمار میرود.
در این مثال عدد به دست آمده برابر خواهد بود با ۳۷ درصد. از آنجا که این عدد کمتر از ۵۰ درصد است، مشخص است که این سهم برای خرید مناسب است.
تجزیه و تحلیل نسبت سود به زیان
گفتیم که ریسک به ریوارد سهم یک شاخص مفید است که به افراد در تعیین حد سود و حد ضرر کمک میکند. دوباره مثال قبلی را در نظر بگیرید. فرض کنید هنگامی که قیمت سهم ۱۶۰ تومان بوده، اقدام به خرید کردهاید. اگر قیمت سهم تا ۱۳۰ تومان افت داشته باشد، میتوانید با توجه به استاپ لاس خود، سهم را بفروشید. بدین ترتیب با پایبندی به استاپ لاس میتوانید جلوی ضرر را هرچه زودتر بگیرید. در سمت دیگر، ممکن است سهم رشد کند و قیمت آن تا ۲۴۰ تومان هم افزایش پیدا کند. در این شرایط باز هم باید با توجه به حد سودی که از پیش تعیین کرده بودید، اقدام به خروج از سهم کنید.
اما هنگامی که این سهم را خریداری کردید، با توجه به نسبت سود به زیان که برابر با ۳۷ درصد بود، مشخص است که شما پذیرفتهاید در ازای سودی ۳۷ درصدی، به میزان مبلغ سرمایهگذاریتان، سرمایه خود را به مخاطره بیندازید.
قانون هشت درصدی در تعیین stop loss
هنگامی که قصد محاسبه نسبت سود به زیان را دارید باید به قانون هشت درصدی دقت کنید و با توجه به آن حد ضرر را مشخص کنید. بسیاری از فعالان بازار سرمایه معتقدند اگر بر اساس فاکتورهای تحلیل تکنیکال سهمی را به شکل دقیق بررسی کردید و در زمان مناسب و با قیمتی خوب به آن ورود کردید، احتمال اینکه قیمت سهم نسبت به قیمت زمان خرید به میزان ۸ درصد کاهش پیدا کند، بسیار اندک است. میتوان گفت این باور تقریبا درست است. در واقع هر زمان که پس از خرید سهم، قیمت آن بیش از ۸ درصد کم شد، زمان آن رسیده است که از سهم خارج شوید. سپس باید بکوشید تا ایرادهای استراتژی معاملاتی خود را برطرف کنید.
به خاطر داشته باشید که نسبت سود به زیان تنها یک عدد است. این عدد خود بر اساس چندین پارامتر احتمالی به دست آمده است. پس نمیتوان گفت تنها با توجه به همین یک شاخص میتوان در مورد ورود به یک سهم به طور قطع تصمیم گرفت. مهمترین کاربرد این شاخص، اولویتبندی موقعیتهای معاملاتی است. زمانی که بین انتخاب چند سهم مردد هستید و همه آن سهام از منظر تکینکال و بنیادی در شرایط خوبی هستند، انتخاب کار آسانی نیست. در این شرایط است که با کمک این نسبت میتوانید تصمیم معقولتری بگیرید و سهمی را برگزینید که نسبت سود به زیان کمتری دارد.
نکاتی در مورد نسبت سود به زیان
یکی از مهمترین نکاتی که باید به آن اشاره شود، این است که باید سهمی را انتخاب کنید که احتمال رسیدن آن به حد سود، زودتر از حد ضرر باشد. یعنی باید این احتمال وجود داشته باشد که پیش از فعال شدن stop loss، به حد سود خود برسید. میتوان حد سود و حد ضرر را در نقاطی دورتر از نقطه ورود در نظر گرفت. اما باید ببیند احتمال اینکه سهم پیش از فعال شدن حد ضرر به آن سود (که یک هدف بزرگ است) برسد، چقدر است.
از این چند جمله چنین برمیآید که وجود تعادل میان نسبت سود به زیان و احتمال رسیدن به حد سود چقدر مهم است. شاید نسبت ریسک به ریوارد در یک سهم مناسب باشد. اما زمانی که سهم را با دیدی منطقی بررسی میکنید، میفهمید که احتمال رسیدن سهم به حد سود چندان هم قوی نیست.
نسبت سود به زیان ۱.۰ نشان میدهد که اگر پتانسیل سودآوری سهمی ۱۰ درصد است، احتمال زیان آن نیز به همین میزان است. یعنی همهچیز برابر است. چه دلیلی دارد سراغ چنین سهمی بروید؟ به طور کلی برای محاسبه ریسک به ریوارد، حد ضرر و حد سود را در نقاطی منطقی و عقلانی قرار دهید. تعیین این دو فاکتور نباید به شیوهای شانسی صورت بگیرد. تنها زمانی که این نقاط به درستی تعیین شوند، میتوانید ارزیابی صحیحی از نسبت سود به زیان داشته باشید و تصمیم درستی بگیرید.
یک اشتباه مرسوم
گاهی اتفاق میافتد که نسبت ریسک به ریوارد در نظر معاملهگران یک نسبت فیکس و ثابت است. مثلا ممکن است آنها تنها تمایل داشته باشند پنج درصد ریسک کنند و سودی ۲۰ درصدی کسب کنند. به همین دلیل پس از ورود به هر معامله، حد ضرری پنج درصدی تعیین میکنند. به همین ترتیب حد سود را نیز روی ۲۰ درصد قرار میدهند. این آموزش ریسک به ریوارد نسبت سود به زیان کار بدون هیچگونه تحلیلی صورت میگیرد و طبیعی است که نمیتوان نتایج درخشانی از آن انتظار داشت. البته اگر معاملهگر خوششانس باشد احتمال دارد که سود خوبی هم به دست آورد و موفق شود. اما تا کی میتوان بر پایه شانس پیش رفت؟ قطعا بازار به چنین افرادی اجازه نمیدهد مدت زیادی فعالیت کنند.
برای آنکه بتوانید معاملات خود را به شکلی موثرتر انجام دهید، باید از یک استراتژی معاملاتی مطلوب و مشخص پیروی کنید. به این ترتیب میتوانید بفهمید که نقاط ورود و خروج مناسب کدام نقاط هستند. همچنین هدفگذاریها و حد سود و ضرر نیز در شرایطی مطلوب انجام خواهد شد. فراموش نکنید که رشد و افت احتمالی سهام را میتوان با توجه به حمایتها و مقاومتهای معتبر سهام مشخص کرد. همچنین اندیکاتورهای مختلف و ابزارهایی مانند فیبوناچی میتوانند به شما در تشخیص نقاط احتمالی برگشت سهم کمک کنند.
بیشتر بخوانید
سپس میتوانید تنها وارد آن دسته از فرصتهای معاملاتی شوید که نسبت سود به زیان آنها یک عدد خاص است. یا میتوانید یک بازه را برای خود تعیین کنید. مثلا ممکن است به دنبال سرمایهگذاری در موقعیتهایی باشید که نسبت ریسک به ریوارد آن برابر با پنجاه درصد است. یعنی شرایطی که در آن احتمال سود دو برابر احتمال زیان است.
جمعبندی
معاملهگران و فعالان بازارهای مالی، برای اینکه پتانسیل سود یک موقعیت سرمایهگذاری را نسبت به پتانسیل ضرر آن بسنجند، از نسبت سود به زیان یا ریسک به ریوارد استفاده میکنند. برای آنکه ریسک و ریوارد یک معامله را به دست آوریم، باید پتانسیل ریسک و سود آن را تعریف کنیم. ریسک به کمک حد ضرر یا استاپ لاس مشخص میشودو ریسک عبارت است از اختلاف میان قیمت ورود به سهم و میزان حد ضرر. حد سود نیز برای تعیین زمان خروج از دارایی مورد استفاده قرار میگیرد. اگر معامله طبق پیشبینیها و در جهت مناسبی پیش برود، ریوارد برابر است با اختلاف میان قیمت خرید سهم و حد سود آن.
نیازی نیست نسبت ریسک به ریوارد یک سهم بسیار پایین باشد تا آن سهم را یک گزینه مناسب برآورد کنید. نسبت سود به زیان معمولا با سایر نسبتهای مدیریت ریسک ترکیب میشود و مورد استفاده قرار میگیرد. از جمله این نسبتها میتوان به نسبت برد به باخت (Win/Loss Ratio) اشاره کرد که میزان معاملات برنده را با معاملات بازنده مقایسه میکند. همچنین نقطه سر به سر (Breakeven Point) نیز یکی دیگر از نسبتهایی است که در مدیریت ریسک میتوان از آن کمک گرفت.
نسبت ریسک به ریوارد (risk/reward)
نسبت ریسک به ریوارد (risk/reward) در معامله برای تعیین حد ضرر و سود معاملات استفاده میشود. در این حالت، معامله گران میتوانند در هنگام تصمیمگیری برای خرید یک ارز رمزنگاری از آن کمک بگیرند. نسبت ریسک به ریوارد یعنی این که سرمایهگذار برای رسیدن به سود مورد نظر خود حاضر است چقدر ریسک کند.
معاملهگران و سرمایهگذاران ماهر حدهای ضرر و زیان خود را با دقت زیاد انتخاب میکنند. آنها به دنبال بیشترین سود و کمترین ضرر هستند. مسئلهای که به آن نسبت ریسک (Risk) به ریوارد (Reward) میگویند فرمول سادهای دارد:
ریسک با استفاده از یک حد ضرر (stop loss) که در این حالت مقدار ریسک معامله، قیمت بین نقطه ورود معامله و دستور حد ضرر آن است.
حدسود (profit target) برای تعیین نقطه خروج به کار گرفته میشود. در صورتی که معامله در جهت مطلوب حرکت کند، سود بالقوه برای معامله فاصله بین قیمت ورود و حد سود آموزش ریسک به ریوارد نسبت سود به زیان است.اگر میزان ریسک را تقسیم بر ریوارد کنیم و ضربدر ۱۰۰ کنیم نسبت R/R به دست میآید که هر وقت کمتر از ۵۰% بود سهم برای خرید مناسب است.
نسبت Risk به Reward به بیان ساده تر یعنی اینکه شما ببینید سودی که انتظار دارید در معامله به دست آورید نسبت به ضرری که ممکن است بکنید، ببینید میارزد یا خیر؟
اگر سود انتظاری شما (که بر اساس یک تحلیل منطقی جامع باشد) حداقل دو برابر زیان احتمالی ( حد ضرر به دست آمده به روش تکنیکالی) باشد، آن وقت خرید یک سهم مانعی ندارد در غیر این صورت خرید معمولا اشتباه است.خرید سهام بدون در نظر گرفتن نسبت ریسک به ریوارد (که با کمی تجربه و شناخت نقاط حمایتی و مقاومتی به صورت ذهنی مشخص است) شاید یکی دوبار موفقیت آمیز باشد ولی هیچ گاه موفقیت پیوسته و مداومی برای شما نخواهد داشت و به مرور زمان خواهید دید که سرمایه شما از سرمایه اولیه کمتر شده است.
نسبت سود به زیان(ریسک به ریوارد)چیست؟
شاخص یا نسبت سود به زیان یا همان “ریسک به ریوارد” شاخصی برای تعیین حد ضرر و حد سود برای سرمایه گذاری در معاملات بورس می باشد، این شاخص می تواند جهت تصمیم گیری برای خرید یا عدم خرید سهم در بورس مورد توجه سرمایه گذاران قرار گیرد. نسبت ریسک به ریوارد یعنی اینکه شما در مقابل چند درصد سود ، حاضر هستید چند درصد از سرمایه خود را به خطر بیندازید. باید توجه کرد که مفهوم “نسبت سود به زیان در همه بازارهای بورس چه داخلی و چه بین المللی یا بازار کریپتو و جفت ارزها یکسان است.
نحوه محاسبه ریسک به ریوارد:
برای محاسبه این نسبت ابتدا باید ریسک و ریوارد را طبق فرمول زیر بدست بیاوریم؛
حد ضرر – قیمت سهم = ریسک
حد سود – قیمت سهم = ریوارد
بنابراین پس از تعیین ریسک و ریوارد، ریسک را بر ریوارد تقسیم می کنیم تا نسبت آن مشخص شود، بطوری که هر چقدر که این نسبت کمتر از ۵۰% باشد، سهم برای خرید مناسب می باشد.
فرض کنید شما قصد خرید سهمی را در بازار بورس ایران با واحد پولی ریال را دارید که قیمت آن مبلغ ۱۶۸۱ ریال است و تارگت ( حد سود ) سهم مبلغ ۲۱۲۰ ریال و حد ضرر سهم آموزش ریسک به ریوارد نسبت سود به زیان مبلغ ۱۵۵۰ ریال می باشد، بنابراین برای تصمیم گیری جهت خرید یا عدم خرید سهم ابتدا باید ریسک و ریوارد را مشخص نماییم.
۱۳۱ = ۱۵۵۰ – ۱۶۸۱ = ریسک
۴۳۹ = ۲۱۲۰ – ۱۶۸۱ = ریوارد
حالا طبق مطالب گفته شده ریسک را تقسیم بر ریوارد می کنیم که می شود:
۲۹۸ / ۰ = ۴۳۹ / ۱۳۱ = Risk/Riward
بنابراین نتیجه محاسبه می شود؛ ۰٫۲۹۸ یا ۲۹٫۸% و چون این نسبت کمتر از ۵۰% می باشد پس سهم برای خرید مناسب است.
تجزیه و تحلیل نسبت ریسک به ریوارد:
شاخص ریسک به ریوارد شاخص خوبی برای تعیین حد ضرر و حد سود است، یعنی اگر پس از خرید سهم، قیمت آن تا مبلغ ۱۵۵۰ دریال سقوط کرد آن را می توانیم بفروشیم و با ضرر از آن خارج شویم و اگرقیمت سهم بالا رود و تا مبلغ ۲۱۲۰ ریال رسید، باز هم می توانیم تصمیم به فروش سهم بگیریم. به عبارت دیگر مبلغ ۴۳۹ ریال سود در مقابل مبلغ ۱۳۱ ریال ضرر که ریسک به ریوارد سهم می شود ۲۹% و یا یک سوم مبلغ سرمایه گذاری، بنابراین ریسک به ریوارد، به این مفهوم است که شما حاضرید در مقابل ۲۹ درصد سود، مقداری از سرمایه خود را (به اندازه مبلغ سرمایه گذاری) به خطر بیندازید.
بهینه سازی نسبت ریسک به بازده (R/R)
مطالب بسیاری در مورد نسبت ریسک به ریوارد یا همان R/R در مقالات مختلف و همچنین در مورد تعیین بهترین این نسبت قبل از ورود به معامله گفته شد، اما در این مقاله ما قصد داریم تا شما را با ذکر چند مثال، با بهینه کردن این نسبت در استراتژیهای مختلف برای تبدیل شدن به یک استراتژیست حرفهای آشنا کنیم.
دلیل بهینه سازی این نسبت به این خاطر است که تعادل بین این دو نسبت ایجاد شود و این دو در وضعیت نرمال خود قرار بگیرند تا از این محل به سیستم آسیب نرسد. این تصور که هرچه پاداش بزرگ تر از ریسک باشد، در دراز مدت نشانگر حرفه ای بودن معامله گر است اشتباه محض بوده و نشان از عدم پختگی معامله گر دارد.ممکن است موقع طراحی سیستم، عددی را به عنوان حد سود تعیین کنیم و ارتباطی بین نسبت سود به زیان ایجاد کنیم. مثلا زمان ورود به بازار هر جا حد زیان تعیین کردیم، دو برابر آن حد سود بگذاریم، یا سه برابر یا هر مقداری. اما اینکه کدامیک از اینها میتواند حد سود بهینه باشد نیاز به بهینه سازی R/R دارد، بگذارید با مثالی با مفهوم بهینه سازی این نسبت بیشتر آشنا شویم.فرض کنید سه معامله گر بر مبنای تئوری امواج الیوت، در انتهای موج چهارم با یک ساختار مشخص از قبل تعریف شده اقدام به معامله میکنند به طوری که روش تشخیص موج چهارم برای هر سه معامله گر یکسان است و هر سه موقعیت های معاملاتی شان مشابه است.
بنابراین ما یک سیستم داریم که قالب و ساختارش برای سه معامله گر یکی است، روش ورودها هم یکسان است. حتی بخش خروج از معامله در زیان هم یکسان است و حد زیانها را در یک نقطه تنظیم میکنند، تنها فرق این سه معامله گر در حد آموزش ریسک به ریوارد نسبت سود به زیان سود است (پلن خروج از معامله در سود). طبق جدول حد سودهای هر یک از سه معامله گر نسبتی از حد زیان تعیین شده و با توجه به یک تستی که در تعداد زیادی معامله انجام شد به نتایجی رسیدیم که در جدول آورده شده است.
همانطور که در جدول مشخص است، سه معامله گر در یک قالب سیستمی مشابه، با سیستم ورود یکسان و حتی سیستم خروج در زیان یکسان و صرفا اختلاف در سیستم خروج در سودشان این داده ها برایشان تولید شد.
چنانچه برای محاسبه عملکرد سه معامله گر روی 100 موقعیت معاملاتی اعمال کنیم. در صورتی که ریسک هر معامله ۱٪ فرض شود، خروجی به این شکل خواهد بود.
✓ معامله گر اول R/R را 1 به ۰/۴ در نظر گرفته بود و در ۱۰۰ معامله به بازدهی خالص ۲۳٪ رسید.
✓ معامله گر دوم R/R را 1 به ۱/۲ در نظر گرفته بود و به بازدهی خالص ۴۱٪ رسید.
✓ معامله گر سوم نیز در ۱۰۰ معامله با R/R معادل 1 به 3 به بازدهی خالص ۲۴٪ رسید.
همانطور که ملاحظه می شود از R/R معادل 1 به ۰/۴ وقتی به سمت 1 به ۱/۲ رفتیم بازدهی بیشتر شد اما هنگامی که از R/R معادل 1 به ۱/۲ به سمت 1 به ۳ رفتیم بازدهی کمتر شد. این موضوع نشان میدهد که به احتمال قوی بهینه ترین R/R حول و حوش 1 به ۱/۲ است که مجدد با سعی و خطا و تست کردن اعداد دیگر حول ۱/۲ میتوان R/R بهینه را استخراج کرد. یک استراتژیست، وقتی سیستمی را طراحی میکند در ابتدا با یک فرض اولیه حد سود و زیان را در آن قالب سیستمی تعریف میکند ولی لزوما آن چیزی که در ابتدا تعریف شد، نسبت R/R بهینه نیست.
بنابراین تا اینجا متوجه شدیم هر چه ریوارد بزرگتر از ریسک باشد لزوما بهترین نتیجه را نخواهد داد و برای هر سیستم معاملاتی نیازمند یک ریسک به ریوارد بهینه هستیم. مثالی که زده شد برای یک سیستم معاملاتی واحد بود که بخش قابل توجهی از سیستم سه معامله گر یکسان بود حال میخواهیم یک وجه دیگر که باید در سیستم ها لحاظ شود را مطرح کنیم و آن فدا کردن پارامترهای مؤثر است. فرض کنید یک سیستم اولیه A داریم که پس از شکسته شدن خط روند نزولی اقدام به خرید میکند و بررسی کردیم (فرضی) که R/R بهینه برای این روش 1 به ۱/۵ است. یعنی اگر حد زیان را زیر آخرین کف تعیین کردیم، ۱/۵ برابر فاصله قیمت خرید تا حد زیان را به عنوان حد سود در نظر بگیریم.
با این شرط در نظر بگیرید که در یک دوره یک ساله از ۱۰۰ موقعیت معاملاتی، ۶۵٪ موقعیت ها به سود و ۳۵٪ موقعیت ها با حد زیان بسته شود. (برای سهولت در محاسبه، حد زیان زمانی در نظر گرفته نشده است) بنابراین با نسبت R/R معادل 1 به ۱/۵ سود نهایی ۶۲/۵ خواهد بود. حال شخص برای بالا بردن احتمال موفقیت در معامله یک فیلتر واگرایی نیز به سیستم خود اضافه میکند، یعنی در صورت شکست خط روند و وقوع واگرایی با همان نسبت حد سود و زیان، وارد معامله می شود. همانطور که مشخص است، تنها فرق سیستم در فیلتر واگرایی است. طبق بررسی ها به این نتیجه رسیدیم که سیستم دوم (B) نرخ بردش ۷۵٪ است. در حالی که سیستم اول (A) نرخ بردی معادل ۶۵٪ داشت. مفروضات دو سیستم A و B در یک جدول بدین شکل است:
هر دو سیستم نسبت های R/R یکسان دارند. مدل ورود و حد زیان و حد سودشان نیز یکسان است. اما فرق سیستم دوم با سیستم اول اضافه شدن یک فیلتر است که باعث شد نرخ برد معاملات از ۶۵٪در سیستم اول به ۷۵٪ در سیستم دوم برسد. اما اتفاق مهمی که افتاد این بود که در سیستم اول ۱۰۰ موقعیت معاملاتی در یک بازه زمانی مشخص تولید شد و در همان بازه زمانی سیستم دوم تنها ۶۰ موقعیت معاملاتی تولید کرد و این باعث آموزش ریسک به ریوارد نسبت سود به زیان شد سود خالص معامله گر A معادل ۶۲.۵٪ باشد و این رقم برای معامله گر B معادل ۵۲.۵٪ باشد. باید دقت نمود که نباید صرفاً بالا رفتن نرخ برد را ملاک قرار دهیم و تصور کنیم که اگر سیستم نرخ برد بالاتر داشته باشد سود نهایی نیز بیشتر است.
" گاهی لازم است تمرکز یک سیستم روی R/R باشد که عدد ریوارد بزرگ تری داشته باشیم، گاهی باید تمرکز در نرخ برد باشد و گاهی هم تعداد سیگنالها. ایجاد یک بستر مناسب برای یکپارچه سازی توازن بین این سه گزینه جزو قابلیتهای توانمندسازی سیستم از سوی یک استراتژیست حرفهای میباشد و هنر یک معاملهگر مدیریت این سه گزینه است. "
ورود زود هنگام یا دیرهنگام؛ کدامیک بهتر است؟
این یکی از اساسی ترین سوالاتی است که برای هر تریدری پیش می آید. واقعا کدام یک بهتر است؟ آیا بهتر است که زودتر وارد یک معامله شویم تا نسبت ریسک به سود بهتری داشته باشیم یا اینکه منتظر سیگنال های تاییدی بیشتری به منظور اجرای ترید بمانیم؟
بیایید ابتدا بررسی کنیم که ورود زودهنگام (Early Entry) و دیرهنگام (Late Entery) به صورت آموزش ریسک به ریوارد نسبت سود به زیان کلی چه معنایی دارند و تفاوت های این دو با هم چیست. با طلاچارت همراه باشید…
هر روش، الگو و سبک معاملاتی می تواند ورود زودهنگام یا دیرهنگام داشته باشد. به عنوان مثال وقتی به الگوی سر و شانه نگاه می کنید، اگر قبل از شکست شدن خط گردن الگو اقدام به ورود به بازار کنید بدین معناست که ورود زودهنگام انجام داده اید. اما تریدری که بعد از شکست خط گردن وارد بازار می شود، ورود دیرهنگام داشته است.
تریدری که از میانگین های متحرک استفاده می کند، ممکن است از یک میانگین متحرک با دوره زمانی کوتاه تر به منظور ورود زود هنگام استفاده کند. اما تریدری که میخواهد ورود دیرهنگام داشته باشد، از میانگین متحرک با دوره زمانی بلندتر استفاده خواهد کرد.
تریدرهایی که از سطوح حمایت و مقاومت به منظور شناسایی نقاط ورود به بازار بهره می برند نیز ورود زودهنگام و دیرهنگام دارند. مثلا وقتی قیمت به یک سطح حمایتی میرسد، بعضی از تریدرها بلافاصله اقدام به خرید می کنند در حالی که بعضی از تریدرها صبر می کنند تا سیگنال های بیشتری را در محدوده ناحیه حمایتی مشاهده کرده و سپس وارد پوزیشن خرید شوند.
بنابراین ایده ورود زودهنگام یا دیرهنگام می تواند در هر سبک و روش معامله گری اعمال شود. کافیست قوانین را کمی تغییر دهید.
در ادامه سعی میکنیم تا مزایا و معایب هر کدام از این دو روش را بیان کنیم.
ورود زودهنگام به منظور گرفتن سودهای بیشتر
مزایا: اکثر تریدرها به دنبال ورود زودهنگام هستند چرا که ورود زودهنگام معمولا حدسودهای بزرگتر و حدضررهای کوچکتری را نصیب شما خواهد کرد. بنابراین ریسک به ریوارد در این حالت بسیار مناسب است.از نقطه نظر صبر و تحمل به منظور ورود به یک پوزیشن نیز روش ورود زودهنگام بسیار آسان تر به نظر میرسد. بعضی از تریدرهای ترس از این را دارند که مبادا قیمت بدون اینکه به نقطه ورودشان برسد شروع به حرکت در جهت پیشبینی شان کند. به همین دلیل روش ورود زودهنگام باعث می شود نیازی به کنترل کردن خودتان نداشته باشید.
معایب: عیب این روش این است که شما بدون سیگنال تاییدی خاصی وارد پوزیشن می شوید. بنابراین آن معامله ممکن است درصد موفقیت کمتری داشته باشد. خلاصه بگوییم، ورود زودهنگام یعنی اینکه شما سیگنال های تاییدی بسیار کمی دارید (یا اصلا سیگنالی ندارید) بنابراین ممکن است شانس موفقیت تریدی که انجام می دهد کم باشد.
مشکل اصلی اینجاست که درصد پایین معاملات موفق (Lower Winrate) در افکار و احساسات تریدر تاثیرگذاری خواهد بود. گرچه نسبت سود به زیان (Reward:Risk) معاملات معمولا بالاست که این بدان معناست که سود پوزیشن های موفق باعث پوشش دادن زیان معاملات ناموفق می شود. اما در هر صورت داشتن تعداد زیاد معاملات ناموفق، برای اکثر تریدرها چالش روانی مهمی است.
یک تریدر باید ابتدا از خودش مطمئن باشد که بعد از یک سری پوزیشن ناموفق و زیانده، همچنان بر اساس قوانین استراتژی معاملاتی خود عمل کرده و به آنها پایبند باشد و شروع به شک و تردید در سیستم معاملاتی خود نکند. در واقع هر موقعیت معاملاتی که قوانین استراتژی شما آن را تایید می کند باید اخذ کنید.
ورود دیرهنگام برای داشتن رویکردی متعادل تر
مزایا: شخصا در روش معاملاتی خودم از ورود دیرهنگام استفاده میکنم. چرا که از لحاظ روانی کنترل کردن آن ساده تر است. شما تریدهایی که کیفیت بیشتری دارند (از لحاظ داشتن سیگنال های تاییدی) را می آموزش ریسک به ریوارد نسبت سود به زیان گیرید که این به معنای افزایش درصد معاملات موفق نیز می باشد. بنابراین چالش های احساسی و روانی که روش هایی با درصد معاملات موفق کمتر دارند را نخواهید داشت.
ما میدانیم که مسائل روانی در معامله گری مهمترین مشکل معامله گران هستند که با داشتن یک سیستم از نوع ورود دیرهنگام می توانید بر این مشکلات غلبه کنید.
معایب: اما عیب روش ورود دیرهنگام این است که باید صبورتر باشید و منتظر بمانید تا تمامی سیگنال های مدنظرتان رویت شوند. همچنین نسبت سود به زیان معاملات نیز کمتر خواهد بود اما درصد بالای معاملات موفق می تواند تاثیر این قسمت را کمتر کند.
کلام آخر: نه بهتر نه بدتر
می توان گفت که بهتر و بدتری در این بین وجود ندارد. باید خودتان و روحیات تان را بشناسید تا بتوانید تشخیص دهید که کدام روش برای شما مناسب تر است.
سوالات زیر را از خودتان بپرسید:
- آیا با درصد کمتر معاملات موفق مشکلی ندارید؟
- آیا می توانید با معاملات ناموفق پیاپی کنار بیایید و البته به استراتژی معاملاتی تان شک نکنید؟
- آیا می توانید مدت زمان بیشتری در معاملات موفق بمانید تا با سود حاصل از این معاملات، ضرر معاملات ناموفق را پوشش دهید؟
اگر پاسختان به سوالات بالا مثبت است، پس روش ورود زودهنگام برای شما مناسب است. در غیر اینصورت بهتر است که به دنبال روش ورود دیرهنگام باشید تا با چالش های احساسی و روانی مواجه نشوید.