نظریه داو جونز

نظریه داو جونز
مشاوره رایگان
برای دریافت مشاوره در مورد چگونگی عضویت در صندوق و شرایط سبد های مختلف کافیست عدد 2 را به سامانه زیر پیامک کنید.
- 02191004770
- [email protected]
- تهران، خیابان بهشتی، پلاک 436، طبقه 4، واحد 15
خانه / سرمایه گذاری و بورس / آشنایی با نظریه داو در تحلیل تکنیکال و ۶ اصل اساسی آن
آشنایی با نظریه داو در تحلیل تکنیکال و 6 اصل اساسی آن
چالرز داو، بنیانگذار داوجونز و موسس وال استریت ژورنال می باشد. نظریه داو پس از مرگ وی با جمع آوری مقالاتش شکل گرفت نظریه داو دارای ۶ اصل اساسی می باشد که توسط همیلتون، نلسن، رها و رابرت جمع آوری شده است و ما در این مطلب به بررسی اصول مقدماتی این نظریه خواهیم پرداخت.
نظریه چارلز داو در تحلیل تکنیکال
ریشه علم تحلیل تکنیکال متعلق به صدها سال پیش می باشد و طبق بعضی از منابع تاریخی به نظر می رسد که علم تحلیل تکنیکال در قرن ۱۸ برای نخستین بار در ژاپن و توسط یک تاجر برنج به نام Homma Munehisa پدید امده است سپس در قرن ۱۹ در آمریکا “چارلز داو” در این زمینه شروع به فعالیت نمود و در حال حاضر او را پدر علم تحلیل تکنیکال نوین می دانند.
داو با ثبت متوسط بالا و پایین قیمتهای روزانه، هفتگی و ماهانه، الگوهای آنها و جریانات بازار را مرتبط ساخت و بعد از آن نوشتن مقالاتی در نشریه «وال استریت ژورنال» را آغاز کرد و سپس توضیح داد که چگونه الگوهای خاصی در بازار به وقوع پیوسته است.
چالرز داو، بنیانگذار داوجونز و موسس وال استریت ژورنال می باشد. نظریه داو پس از مرگ وی با جمع آوری مقالاتش شکل گرفت.
۶ اصل اساسی نظریه داو
نظریه داو دارای ۶ اصل اساسی می باشد که توسط همیلتون، نلسن، رها و رابرت جمع آوری شده است و اصول مقدماتی این نظریه به شرح زیر می باشد:
۱- همه چیز در میانگین ها لحاظ می شود
جمله همه چیز در میانگین ها یا همان شاخص ها لحاظ می شود به این معنی می باشد که تمامی اتفاقات در میانگین تاثیر گذارند و دیگر نیازی به بررسی تمامی فاکتورها نیست .
البته بازارها قادر به پیش بینی حوادثی مانند زلزله و سایر بلایای طبیعی نیستند اما از این وقایع متاثر می شوند و به طور تقریبی همزمان در عملکرد قیمت نشان داده خواهد شد.
۲- بازار ۳ نوع روند دارد
پیش از بحث درباره چگونگی این روندها لازم است که نظریه چارلز داو را در این مورد بیان کنیم. روند صعودی از نظر داو این طور تعریف می شود که هرگاه قیمت در یک رالی (موج) صعودی بالاتر از رالی(موج)صعودی قبل از آن قرار بگیرد و یا قیمت در یک حفره(موج) نزولی بالا تر از حفره(موج) نزولی پیش از آن قرار گیرد یک روند صعودی خواهیم داشت.
به بیان ساه تر روند صعودی الگویی از نوسان های رو به بالا و روند نزولی مجموعه ای از نوسان های رو به پایین می باشد.
به این موضوع توجه داشته باشید که در یک روند صعودی، امکان دارد قیمت بارها به سمت بالا و پایین در حال نوسان باشد اما در نهایت که به روند آن نگاه کنید مشخص میشود که برآیند آن دارای شیب مثبت است.
در واقع این تعریف داو همان اساس تحلیل روندها میباشد، داو معتقد بود که قوانین عمل و عکس العمل نظریه داو جونز همانگونه که در جهان مادی موجودیت دارند برای بازارهای سرمایه هم صادق می باشد.
بر اساس نظریه داو ، یک روند شامل سه روند دیگر هم می باشد که این روندها به شرح زیر می باشد:
- روند اولیه
- روند ثانویه
- روند کوچک
بر اساس نظریه داو جریانات قادرند حتی تا سال های متوالی به حرکت خود ادامه دهند.
در واقع روند ثانویه، تصحیح در روند اولیه یا همان جریان می باشد و اکثر اوقات قیمت ها در یک سوم تا دو سوم روند قبلی خود تصحیح خواهند شد همچنین مدت زمان روند ثانویه به طور معمول بین ۳ هفته تا ۳ ماه می باشد.
روند کوچک در نظریه داو نشان دهنده نوسان هایی می باشد که در روند ثانویه به وجود می آیند که مدت زمان آن به طور معمول کمتر از ۳ هفته می باشد.
۳- روندهای بزرگ دارای ۳ مرحله هستند
بیشترین توجه داو بر روی روند اولیه بود که روند اولیه شامل ۳ مرحله می باشد که این مراحل به شرح زیر است :
- مرحله تراکم یا تجمیع: سرمایه گذاران اگاه در این مرحله وارد می شوند
- مرحله مشارکت عمومی: اکثر تحلیل گران شروع به ورود می کنند
- مرحله توزیع: مرحله ای که رسانه ها به طور گسترده شروع به انتشار اخبار و تحلیل های مثبت می کنند
مرحله تراکم یا تجمیع
در مرحله تراکم یا تجمیع سرمایه گذاران آگاه نظریه داو جونز و زیرک وارد بازار می شوند.در صورتی که روند قبل از آن نزولی باشد سرمایه گذاران آگاه متوجه خواهند شد که موانع و اخبار بدی که قیمت سهم را کاهشی کرده بود رو به کاهش می باشد.
مرحله مشارکت عمومی
در مرحله مشارکت عمومی اکثر تحلیلگران تکنیکال اقدام به سرمایه گذاری می کنند. در این مرحله قیمت خیلی سریع شروع به رشد می کند و اخبار اقتصادی به صورت مثبت خواهد شد.
مرحله توزیع
در نظریه داو جونز مرحله توزیع روزنامه ها بطور گسترده اخبار و تحلیل های مثبت را منتشر میکنند و در مرحله توزیع اخبار اقتصادی در بهترین حالت است و حجم معاملات در جریان مشارکت عمومی افزایش می یابد.
در این مرحله سهامدارانی که در مرحله تراکم یا تجمیع در اواخر دوران نزولی شروع به خرید کرده بودند قبل از اینکه خریداران دیگر آماده فروش شوند شروع به عرضه خواهند کرد.
۴- شاخص ها باید یکدیگر را تایید کنند
داو نظریه داو جونز نظریه ی خود را با تجزیه و تحلیل ۲ شاخص بازار یکی صنعت و دیگری راه اهن آغاز نمود و سپس متوجه شد زمانی که این ۲ شاخص واگرایی داشته باشند یعنی بر خلاف هم حرکت کنند روند قبلی ادامه خواهد داشت و بلعکس.
همچنین وی متوجه شد که شرط آغاز روند افزایشی این میباشد که هر دو شاخص از موج دوم که بالاترین رقم موج است بالاتر قرار بگیرند.
هر چند که طبق نظریه چارلز داو لزومی ندارد که هر دو اخطار یا علامت، در یک زمان ایجاد شوند اما هر چه فاصله میان آن ها کمتر باشد تایید قوی تری بر تشخیص روند به دست می دهد.
به تصویر فوق توجه کنید. تصویر بالا نمونه ای از تایید شاخص ها از یکدیگر در نظریه چارلز داو می باشد که– در ابتدای سال ۱۹۹۷ (نقطه یک) شاخص حمل و نقل شکست مقاومت در شاخص صنعت را تایید می نظریه داو جونز کند و در ماه May همان سال (نقطه دو) شاخص صنعت شکست و مقاومت در شاخص حمل و نقل را تایید می کند.
۵- حجم معاملات باید روند را تصدیق کند
طبق نظریه داو حجم معاملاتی یک عامل ثانویه اما بسیار مهم می باشد که برای تایید اخطار ها هم بسیار مهم است.
در واقع حجم معاملات باید هم جهت با جهت روند اصلی باشد.
در روندهای بزرگ صعودی، حجم معاملات باید به همراه افزایش قیمت ها بالا رود
در روندهای نزولی حجم معاملات در نوسانات مثبت کاهش و در نوسانات نزولی افزایش پیدا می کند.
بر اساس تئوری داو جونز اخطارهای خرید و فروش مبتنی بر قیمت نهایی می باشد و حجم معاملات یک عامل ثانویه به حساب می آید. بدون تردید حجم معاملات چه افزایشی باشد و چه کاهش، عامل مهمی در تصمیم گیری هاست.
۶- روندها تا زمانی که اخطارهای قطعی بازگشت را دریافت نکنند به حرکت خود ادامه می دهند
ماهیت اصل ۶ بیان کننده این موضوع است که هر چیز متحرکی تمایل دارد جهت حرکت خود را حفظ کند مگر اینکه یک نیروی خارجی باعث تغییر جهت آن شود.
کاربران نظریه چارلز داو در اکثر اوقات موافق با اخطارهای اولیه بازگشت روند نیستند که شکل ۱ و ۲، این مخالفت ها را نان می دهد.
در شکل ۱، موج صعودی در نقطه c پایین تر از نقطه اوج قبلی (نقطه A) است. سپس قیمت تا پایین تر از نقطه B کاهش می یابد.
وقوع این حالت و دو موج کاهشی اخطار فروش واضحی را در نقطه S که پایین تر از نقطه B است ارائه می دهد. اکثر اوقات این الگوی برگشتی نوسان ناموفق نامیده می شود.
شکل ۱- نوسان ناموفق: نقطه پیک c نتوانسته است بر نقطه اوج A غلبه کند و قیمت به پایین تر از نقطه B ادامه یافته و اخطار فروش در نقطه s مشاهده می شود.
در شکل ۲، موج صعودی که به نقطه C ختم شده است از موج صعودی قبل آن یعنی A بالاتر رفته است و سپس شروع به کاهش به نقطه پایین تر از B کرده است.
بعضی از تحلیل گرانی که از تئوری داو جونز استفاده می کنند، به شکسته شدن حمایت S1 اکتفا نمی کنند و آن را اخطار فروش قطعی نمی دانند. این دسته ترجیح می دهند تا موج صعودی که نقطه پیک آن از نقطه C کمتر است یعنی نقطه E را ببینند سپس منتظر می مانند تا نزول قیمت تا زیر نقطه D (یعنی شکست حمایت S2) را نیز مشاهده کنند.
برای آنها اخطار واقعی فروش در نقطه S2 است که از دو بار شکست حمایت و یک بار ناتوانی در صعود به دست آمده است.
شکل ۲- ملاحظه می کنید که نقطه c قبل از اینکه به پایین تر از نقطه B برسد از نقطه A فراتر رفته است. کاربران تئوری داو جونز ، اخطار فروش را در نقطه S1 مشاهده می کنند. ولی برخی از آنها قبل از نزول در نقطه S2 باید نقطه پیک پایین تری را در نقطه E ببینند.
الگوی نوسان ناموفق نسبت به این الگو اعتبار کمتری دارد. شکل های ۳ و ۴، همین رخدادها را در بازار نزولی نشان می دهد.
شکل ۳- نوسان ناموفق کف: اخطار خرید هنگامی که قیمت از نقطه B1 فراتر می رود مشاهده می شود.
شکل ۴- اخطار خرید در نقاط B1 و B2 ایجاد شده است.
Compatible data.
Lorem ipsum dolor sit amet, consectetur adipis scing elit, sed do eiusmod tempor incididunt ut labore et dolore magna aliqua.
enim ad minim veniam quis nostrud exercita ullamco laboris nisi ut aliquip ex ea commodo consequat.
- Pina & Associates Insurance
- Payment at Contingency
- Amount of Payment
Two Most-Cited Reason
Consectetur adipiscing elit, sed do eiusmod tempor incididunt ut labore dolore magna aliqua. enim ad minim veniam, quis nostrud exercitation ullamco laboris nisi ut aliquip ex commodo consequat. duis aute irure dolor in reprehenderit in voluptate.
تئوری داو ( Dow Theory ) چیست و چه ارتباطی با تحلیل تکنیکال دارد؟
تئوری داو یک تئوری مالی است که توسط "چارلز داو" هنگام بررسی دو شاخص "میانگین صنعتی داو جونز" (DJIA) و "میانگین حمل و نقل داو جونز" (DJTA) توسعه داده شده است. طبق این تئوری، مارکت در یک روند صعودی است اگر یکی از میانگین های آن (یعنی میانگین صنعتی یا حمل و نقل) بالاتر از یک قله ی مهم قبلی باشد و با پیشرفت مشابهی در میانگین دیگر همراه یا به دنبال آن باشد. به عنوان مثال، اگر میانگین صنعتی داوجونز (DJIA) به یک سقف متوسط صعود کند، انتظار میرود که میانگین حملونقل داوجونز (DJTA) در یک بازه زمانی معقول از همین رویه پیروی کند.
درک تئوری داو
تئوری داو رویکردی برای ترید است که توسط چارلز داو ایجاد شد که به همراه ادوارد جونز، کمپانی داو جونز را تأسیس کردند و میانگین صنعتی داوجونز را در سال 1896 توسعه دادند. داو این نظریه را در مجموعهای از مقاله های وال استریت ژورنال، که او یکی از بنیانگذاران آن بود، بیان کرد.
چارلز داو در سال 1902 درگذشت و به دلیل مرگ او هرگز نظریه کامل خود را در بازار منتشر نکرد، اما چند تن از پیروان و همکاران او آثاری را منتشر کردند که در مقالات گسترش یافته است. از جمله:
• بارومتر بازار سهام اثر ویلیام همیلتون (1922)
• تئوری داو اثر رابرت ریا (1932)
• "چگونه به 10000سرمایه گذاربرای کسب سود در سهام کمک کردم" اثر جرج شفر (1960)
• تئوری داو امروزی اثر ریچارد راسل (1961)
داو معتقد بود که بازار سهام به عنوان یک کل، معیار قابل اعتمادی از شرایط کلی کسب و کار در داخل اقتصاد است و با تجزیه و تحلیل کل بازار، می توان آن شرایط را به دقت اندازه گیری کرد و جهت اصلی روندهای بازار و جهت احتمالی تک تک سهام را شناسایی کرد. این نظریه در تاریخ بیش از 100 ساله خود دستخوش تحولات زیادی شده است، از جمله مشارکت های ویلیام همیلتون در دهه 1920، رابرت ریا در دهه 1930، و جورج شفر و ریچارد راسل در دهه 1960. جنبههای این نظریه جایگاه خود را از دست دادهاند؛ بهعنوان مثال، تأکید آن بر بخش حملونقل - یا راهآهن، در شکل اصلیاش - اما رویکرد داو همچنان هستهی تحلیل تکنیکال مدرن را تشکیل میدهد.
شش جزء اصلی تئوری داو
قیمت تنها چیزی است که به آن احتیاج داریم.
نظریه داو بر اساس فرضیه "بازارهای کارآمد" عمل می کند که طبق آن قیمت دارایی ها تمام اطلاعات موجود را در بر می گیرد. به عبارت دیگر، این رویکرد نقطه مقابل اقتصاد رفتاری است. پتانسیل درآمد، مزیت رقابتی، شایستگی مدیریت - همه این عوامل و موارد دیگر در قیمت لحاظ می شوند، حتی اگر اشخاص همه یا هر یک از این جزئیات را ندانند. در قرائت های دقیق تر از این نظریه، حتی رویدادهای آینده نیز می توانند در قیمت کنونی مارکت لحاظ شوند.
روندهای بازار از نظر زمانی سه نوع هستند.
بازارها روندهای اصلی را تجربه می کنند که یک سال یا بیشتر طول می کشد، مانند بازار گاوی یا خرسی. در این روندهای اصلی، روندهای ثانویه وجود دارند که اغلب بر خلاف روند اصلی عمل می کنند، مانند پولبک ها در بازارهای صعودی یا نزولی. این روندهای ثانویه از سه هفته تا سه ماه طول می کشد. در نهایت، روندهای جزئی وجود دارد که کمتر از سه هفته طول می کشد، که عمدتاً به شکل نویز هستند.
روندهای اصلی شامل سه فاز هستند.
طبق نظریه داو، یک روند اصلی از سه فاز عبور می کند. در یک بازار صعودی، اینها مرحله انباشت، مرحله مشارکت عمومی (یا حرکت بزرگ) و مرحله مازاد هستند. در یک بازار نزولی، آنها را فاز توزیع، مرحله مشارکت عمومی و فاز وحشت (یا ناامیدی) می نامند.
شاخص های بازار باید یکدیگر را تایید کنند.
برای اینکه یک روند ایجاد شود، شاخص های فرضی داو یا میانگین های بازار باید یکدیگر را تایید کنند. این بدان معنی است که سیگنال هایی که در یک شاخص رخ می دهند باید با سیگنال های دیگری مطابقت داشته یا به دنبال یکدیگر باشند. اگر یک شاخص، مانند میانگین صنعتی داوجونز، یک روند صعودی اصلی جدید را تأیید می کند، اما شاخص دیگری در روند نزولی اصلی باقی می ماند، معامله گران نباید تصور کنند که روند جدیدی آغاز شده است.
حجم باید روند را تایید نظریه داو جونز کند.
اگر قیمت در جهت روند اصلی حرکت کند، حجم باید افزایش یابد و اگر خلاف آن حرکت کند، کاهش یابد. حجم کم نشانه ضعف در روند است. به عنوان مثال، در یک بازار صعودی، حجم باید با افزایش قیمت افزایش یابد و در طی پولبک های ثانویه کاهش یابد. اگر در این مثال حجم در حین پولبک افزایش یابد، می تواند نشانه ای از معکوس شدن روند باشد زیرا بیشتر شرکت کنندگان بازار باور به شروع بازار خرسی دارند.
روندها تا زمانی که یک بازگشت واضح رخ ندهد، ادامه دارند.
معکوس شدن در روندهای اصلی را می توان با روندهای ثانویه اشتباه گرفت. تعیین اینکه آیا یک صعود در بازار نزولی یک بازگشت روند است یا یک صعود کوتاه مدت که با کف های پایین تر همراه است، دشوار است و نظریه داو بر احتیاط تاکید میکند و اصرار دارد که بازگشت های احتمالی باید تأیید شوند.
ملاحظات خاص
در اینجا چند نکته اضافی در مورد تئوری داو وجود دارد.
قیمت های بسته شدن و رِنج های خطی
چارلز داو تنها به قیمت های بسته شدن متکی بود و نگران حرکت های شاخص در طول روز نبود. برای اینکه یک سیگنال روند شکل بگیرد، قیمت بسته شدن باید روند را نشان دهد، نه حرکت قیمت درون روز.
یکی دیگر از ویژگیهای تئوری داو، ایده رِنج های خطی است که در سایر حوزههای تحلیل تکنیکال نیز وجود دارد. این دورههای حرکتهای جانبی (یا افقی) قیمت بهعنوان دوره تثبیت تلقی میشوند و معاملهگران باید منتظر بمانند تا قیمت از یک سمت محدوده رِنج را بشکند تا به نتیجه برسند که بازار به کدام سمت میرود.
سیگنال ها و شناسایی روندها
یکی از جنبههای دشوار اجرای نظریه داو، شناسایی دقیق نقاط بازگشت روند اصلی است. به یاد داشته باشید، کسانی که از تئوری داو تبعیت می کنند، با جهت اصلی بازار معامله می کند. بنابراین ضروری است که نقاطی را که این جهت تغییر می کند، شناسایی کنند.
یکی از تکنیکهای اصلی مورد استفاده برای شناسایی نقاط معکوس شدن روند در نظریه داو، تحلیل قله ها و قعرها است. در یک روند صعودی در تئوری داو، هر قله بالاتر از قله ی قبلی و هر قعر نیز بالاتر از قعر قبلی تشکیل می شود. به همین ترتیب روند نزولی نیز مجموعه ای از قله های متوالی پایین تر و قعر های متوالی پایین تر است.
اصل ششم تئوری داو ادعا می کند که یک روند تا زمانی که نشانه واضحی مبنی بر معکوس شدن روند وجود نداشته باشد، به قوت خود باقی می ماند. تقریباً مانند قانون اول حرکت نیوتن، یک جسم در حال حرکت تمایل دارد در یک جهت حرکت کند تا زمانی که نیرویی آن حرکت را مختل کند. به طور مشابه، بازار به حرکت در جهت اولیه ادامه خواهد داد تا زمانی که نیرویی مانند تغییر در شرایط کسب و کار به اندازه کافی قوی باشد که جهت این حرکت اولیه را تغییر دهد.
بازگشت ها
زمانی که بازار نتواند قله و قعر متوالی دیگری را در جهت روند اصلی ایجاد کند، یک نشانه ی بازگشت در روند اصلی نشان داده می شود. برای یک روند صعودی، یک بازگشت با ناتوانی در رسیدن به یک قله ی جدید و به دنبال آن ناتوانی در ثبت یک قعر بالاتر نشان داده می شود. در این شرایط، بازار از یک دوره ی کف ها و سقف های متوالی بالاتر به کف ها و سقف های متوالی پایینتر تبدیل شده است که ویژگی یک روند اصلی نزولی می باشد. در مورد تبدیل روند نزولی به صعودی نیز به همین ترتیب می باشد.
جمع بندی
در این مطلب با تئوری داو آشنا شدیم. در واقع این تئوری، اساس و پایه ی تحلیل تکنیکالی می باشد که امروزه نیز در بازارهای مالی مورد استفاده قرار می گیرد اما آقای چارلز داو این تئوری را در اواخر قرن نوزدهم معرفی کرده است! امیدواریم این مطلب مورد توجه شما قرار گرفته باشد.
تئوری داو (Dow Theory)
تئوری داو (به انگلیسی Dow Theory) یک چارچوب و یک سری مفاهیم در تحلیل تکنیکال است که از نوشتههای چارلز داو در مورد تئوریهای بازار برگرفته شده است.
«چارلز» داو موسس و ویرایشگر «والاستریت ژورنال» و یکی از بنیانگذاران Dow Jones & Company بود.
او به عنوان بخشی از شرکت کمک کرد که اولین شاخص سهام بورس با نام شاخص حمل و نقل Dow Jones (DJT) را بسازند و بعد از آن نیز شاخص دیگری با نام میانگین صنعتی Dow Jones (DJIA) را تولید کردند.
داو هرگز تئوریهای خود را به صورت نوشته درنیاورد و هرگز از آنها به عنوان تئوری یاد نکرد؛ اما بسیاری از افراد از سرمقالههای او در وال استریت ژورنال بهره بردند.
بعد از مرگ او یکی از دیگر نویسندگان وال استریت ژورنال با نام «ویلیام همیلتون» افکار و مقالههای او را در کنار هم جمعآوری کرده و چیزی را به وجود آورد که امروزه با نام تئوری داو میشناسیم.
در این مقاله از بورسینس ما به معرفی تئوری داو و صحبت در مورد مراحل و انواع مختلف روندهای بازار بر طبق کارهای داو میپردازیم.
در ضمن گفتن این نکته در ابتدای مقاله ضروری است که تئوریهای داو، درست مانند هر فرضیه و نظریه دیگری، مصون از خطا نبوده و قابل دستکاری و تفسیر است.
اصول اولیه تئوری داو
این اصول بسیار هم سو و هم راستای فرضیهای با نام \”بازار موثر\” هستند.
داو باور داشت که بازار همه چیز را کمرنگ میکند که به معنی این است که تمام اطلاعاتی که ما اکنون داریم قبلا بر روی قیمتها تاثیر خود را گذاشتهاند.
برای مثال اگر انتظار برود که یک کمپانی گزارش درآمد بسیار خوب و مثبتش را بدهد، این موضوع قبل از اینکه اتفاق بیفتد تاثیرش را روی بازار گذاشته است. در این شرایط درخواست و تقاضا برای سهام آنها قبل از انتشار گزارش بالا میرود و ممکن است که بعد از بیرون آمدن آن گزارش درآمد مثبت، قیمت تغییرات چندانی را تجربه نکند.
داو در برخی مواقع متوجه شد که قیمت سهام یک کمپانی در بورس بعد از آمدن یک خبر خوب کاهش پیدا میکند؛ زیرا این خبر آن طور که انتظار میرفت، خوب نبوده است!
این قوانین از نظر بسیاری از معاملهگران و سرمایهگذاران، به خصوص آنهایی که به طور گسترده از ابزارهای تحلیل تکنیکال استفاده میکنند، هنوز هم درست است؛ اما از آن طرف کسانی که از تحلیلهای بنیادی استفاده میکنند با این موضوع موافق نیستند؛ زیرا از نظر آنها ارزش بازار بر روی قیمت یک سهم تاثیر نمیگذارد.
روندهای بازار
برخی از افراد معتقدند که کارهای داو، روندهای بازار را خلق کرد که امروزه به عنوان عنصری اساسی و ضروری در دنیای اقتصاد شناخته میشود.
تئوری داو میگوید که سه روند بازار مختلف وجود دارد:
- روند اصلی: روند اصلی بین چندماه تا چندین سال باقی خواهد ماند و حرکت اصلی و بزرگ بازار را مشخص میکند.
- روند ثانویه: روند ثانویه بین چند هفته تا چندین ماه باقی میماند.
- روند سوم: این روندها در کمتر از یک هفته و یا ده روز میل به از بین رفتند دارند. در برخی موارد این روندها در طی چند ساعت یا یک روز نیز از بین میروند.
با بررسی این سه نوع روند، سرمایهگذاران میتوانند فرصتهای سودآور را شناسایی کنند.
روند اصلی و اولیه مهمترین روند برای تعیین سیستم معاملاتی است؛ اما فرصتهای مطلوب و سودآور در زمان کم روی روندهای ثانویه و سوم اتفاق میفتند که معمولا هم در تناقض و تضاد با روند اصلی است.
برای مثال اگر باور داشته باشید که یک ارز دیجیتال روند اصلی مثبتی دارد؛ اما در روند ثانویه کمی حرکات منفی مشاهده میکنید، بهتر است که خرید نسبتا کمی را انجام دهید و هنگام بالا رفتن ارزش و قیمت آن، شروع به فروش کنید.
مشکل اما این است که بتوانید با نگاه کردن و بررسی یک روند تشخیص دهید که کدام یک از انوع روند است و اینجاست که تحلیلهای تکنیکال عمیقتر وارد کار میشوند.
امروزه سرمایهگذاران و معاملهگران از ابزارهای تحلیلی زیادی برای تشخیص نوع روند مورد نظرشان استفاده میکنند.
3 فاز روند اصلی یا اولیه
داو در تئوریهای خود مشخص کرد که در یک روند اصلی سه فاز مختلف وجود دارد؛ برای مثال 3 فاز اصلی در یک روند مثبت و رو به بالا به شرح زیر است:
- ذخیره و توده (Accumulation): بعد از گذشتن از یک روند منفی و رو به پایین، ارزش و قیمت یک دارایی پایین بوده و احساسات و تمایلات بازار غالبا منفی است. سرمایهگذاران باهوش در این دوره شروع به ذخیرهسازی و انباشت سهام میکنند و منتظر بالا رفتن قیمت سهام میمانند.
- مشارکت عمومی (Public Participation): حال تعداد بیشتری از افراد حاضر در بازار فرصتهایی را که سرمایهگذاران باهوش میدیدند را مشاهده میکنند و در نتیجه عموم مردم به طور فعال شروع به خرید مینمایند. در طی این فاز قیمتها به طور مداوم افزایش مییابند.
- افراط و توزیع (Distirbution): در فاز سوم، عوام به حدس و گمان خود ادامه میدهند؛ اما روند در نزدیکی پایان خودش قرار دارد. در این شرایط سرمایهگذاران باهوش و سازندگان بازار شروع به توزیع سهام خود میکنند؛ برای مثال سهام خود را در بورس به افرادی میفروشند که هنوز متوجه نزدیک بودن پایان روند نشدهاند.
در یک بازار رو به پایین و منفی این فازها کاملا برعکس میشوند؛ یعنی با توزیع توسط افرادی که روند را تشخیص دادهاند شروع شده و با مشارکت عمومی ادامه پیدا میکند.
در فاز و مرحله آخر نیز سرمایهگذاران باهوش اقدام به خرید سهام افرادی میکنند که تغییر بازار را متوجه نشده و هنوز در حال فروش سهام خود هستند.
هیچ تضمینی وجود ندارد که این قوانین و اصول کاملا درست از آب دربیایند؛ اما هزاران معاملهگر و سرمایهگذار پیش از انجام هر عملی این موارد را در نظر میگیرند.
ارتباط تقاطع شاخصها
داو باور داشت که یک روند اصلی که در یک شاخص بازار مشاهده میشود؛ باید توسط یک شاخص دیگر مورد تایید قرار بگیرد.
در آن زمان دو شاخصی که مورد استفاده قرار میگرفتند همان شاخصهای حمل و نقل و میانگین صنعتی Dow Jones بود.
در آن زمان بازار حمل و نقل ارتباط بسیار نزدیکی با بازار صنعت داشت. این نظریه داو جونز مورد دلیل منطقی و درستی داشت؛ زیرا هرچه مواد و وسایل بیشتری ساخته شود؛ نیاز به حمل و نقل برای انتقال مواد اولیه و ارسال محصولات وجود دارد.
به همین دلیل یک ارتباط واضح بین بازار صنعت تولید و بازار حمل و نقل وجود داشت، اگر یکی از آنها قدرتمند و سالم بود، دیگری نیز همین وضع را داشت.
بهرحال این ارتباط تقاطع شاخصها امروزه کاربرد چندانی ندارد؛ زیرا بسیاری از محصولات دیجیتال بوده و نیاز به حمل و نقل فیزیکی وجود ندارد.
اهمیت حجم معاملات
امروزه اکثر سرمایهگذاران میدانند که داو به حجم، به عنوان یک اندیکاتور ثانویه اعتقاد زیادی داشت.
او باور داشت که یک روند قدرتمند باید با یک حجم بالای معاملات همراه شود. طبق این تئوری هرچه حجم معاملات بالاتر برود، احتمال اینکه حرکت فعلی قیمت بر روی روند بازار تاثیر بیشتری بگذارد، بالاتر است؛ اما اگر حجم معاملات پایین باشد، فعالیتهای مربوط به قیمت ارتباط چندانی با روند بازار ندارند.
روندها تا زمان تایید یک بازگشت قیمتی معتبر هستند
داو باور داشت که اگر بازار در یک روند قرار داشته باشد، روی روند باقی خواهد ماند؛ برای مثال اگر سهام یک شرکت بعد از انتشار یک خبر خوب و مثبت بالا برود، به حرکت رو به بالای خودش ادامه خواهد داد تا اینکه یک بازگشت قیمتی قطعی اتفاق بیفتد.
به همین دلیل داو باور داشت که با بازگشتهای قیمتی باید با شک و تردید رفتار شود تا زمانی که به عنوان یک روند اصلی جدید شناسایی شوند.
نکته مهم اینجاست که تمایز دادن یک روند ثانویه با بازگشت قیمتی یک روند اصلی بسیار سخت است و اکثر سرمایهگذاران در این مورد دچار اشتباه شده و یک روند ثانویه منفی را به عنوان بازگشت و برعکس شدن روند اصلی شناسایی میکنند.
سخن پایانی
برخی از منتقدین اعتقاد دارند که تئوری داو منقضی شده و تاریخ مصرفش تمام شده است و این باور را به خصوص در مورد تقاطع شاخصها دارند که در متن نیز به آن اشاره کردیم.
با این حال هنوز هم بسیاری از سرمایهگذاران تئوری داو را مناسب دانسته و به آن احترام میگذارند و این موضوع نه فقط به دلیل پیدا کردن فرصتهای اقتصادی و سودآور با استفاده از این تئوری؛ بلکه به دلیل پایهگذاری مفهوم روندهای بازار توسط داو نیز هست.
در مورد تئوری داو و نظریه داو جونز اصول و قوانین آن میتوان به اندازه یک کتاب کامل اقتصادی صحبت کرد؛ زیرا بسیاری از افراد اعتقاد دارند که چارلز داو پدر علم تحلیل تکنیکال است؛ اما در این مقاله از بورسینس سعی کردیم که اصول اولیه آن را به شما معرفی کنیم تا کمی در مورد پیدایش تئوری داو و انواع روندها اطلاعاتی به دست آورید.
این اصطلاح در واژهنامه جامع بورسینس منتشر شده است.اصطلاحات دیگر را ببینید.
قصد شروع سرمایهگذاری در بورس را دارید؟ اولین قدم این است که افتتاح حساب رایگان را در یکی از کارگزاریها انجام دهید:
برای سرمایهگذاری و معامله موفق، نیاز به آموزش دارید. خدمات آموزشی زیر از طریق کارگزاری آگاه ارائه میشود:
تئوری داو در تحلیل تکنیکال چیست؟
تئوری داو (Dow Theory) یک تئوری مالی است که بیان میدارد که بازاری در حالت صعودی میباشد که یکی از شاخصهای میانگین آن (مانند شاخص صنعتی و یا شاخص حملونقل) به سطحی بالاتر از سطح قلهٔ مهم قبلی خود صعود کند. این صعود قیمتی باعث میشود که دیگر میانگینها و شاخصها نیز به سمت بالا حرکت کنند. برای مثال، اگر شاخص میانگین صنعتی داو جونز (Dow Jones Industrial Average – DJIA) به سطحی بالاتر از سطح میانگین خود حرکت کند، شاخص میانگین حملونقل داو جونز (Dow Jones Transportation Average – DJTA) نیز با فاصلهٔ زمانی کوتاه این حرکت روبهبالا را انجام خواهد داد.
برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد شاخص میانگین صنعتی داوجونز میتوانید از مطلب آموزشی «شاخص میانگین صنعتی داوجونز چیست؟» دیدن نمایید.
نکات مهم:
- تئوری داو بهمانند یک اسکلت تکنیکالی برای بازار است که پیشبینی مینماید که هرگاه یکی از میانگینهای بازار به سطحی بالاتر از بالاترین نقطهٔ مهم قبلی خود رسید، بازار بهصورت کلی صعودی خواهد بود و دیگر شاخصها و میانگینها نیز همان مسیر را (هرچند با مدت زمانیِ متفاوت) طی خواهند کرد.
- این تئوری بر این پایه و اساس استوار است که موضوعات و متغیرات دیگر در بازار ثابت بمانند، به این فرضیه، فرضیهٔ بازارهای بهینه (Efficient Market Hypothesis) گفته میشود.
- در چنین الگویی، شاخصهای متفاوت بازار باید یکدیگر را از طریق حرکات قیمتی و الگوهای حجمی تأیید نمایند تا زمانی که روند حال حاضر قطع شده و بازگشت روند (Trend Reversal) رخ دهد.
درک مفهوم تئوری داو
تئوری داو یک دیدگاه معاملاتی بود که توسط چارلز داو (Charles Dow) به همراه ادوارد جونز (Edward Jones) و چارلز برگاسترسر (Charles Bergstresser) توسعه یافت. این سه شخص با یکدیگر شرکت داو جونز و شرکاء (Dow Jones and Company, Inc.) را تأسیس نمودند و شاخص میانگین صنعتی داو جونز را در سال 1896 ارائه کردند. داو از تئوری خود در یکسری از مقالات در روزنامه معتبر والاستریت ژورنال (Wall Street Journal) رونمایی کرد، او این روزنامه را نیز به همراه دیگر همکارانش پایهگذاری کرده بود.
چارلز داو در 1902 از دنیا رفت و به دلیل مرگ خود نتوانست تئوری کاملاش را در مورد بازارها ارائه دهد. اما بسیاری از همراهان و همکاران او ادامهٔ کار را در دست گرفتند و با استفاده از نوشتههای او، این تئوری را کامل کردند. برخی از مهمترین کسانی که در توسعه تئوری داو شریک بودند شامل افراد زیر میگردند:
- ویلیام همیلتون (William P. Hamilton) در کتاب “The Stock Market Barometer” – 1922
- رابرت رِآ (Robert Rhea) در کتاب “The Dow Theory” – 1932
- جورج شِفِر ( George Schaefer) در کتاب “How I Helped More than 10000 Investors to Profit in Stocks” – 1960
- ریچارد راسل (Richard Russell) در کتاب “The Dow Theory Today” – 1961
داو باور داشت که باید به بازار سهام بهعنوان یک مقیاس معتبر از عملکرد کلی کسبوکارها و اقتصاد نگاه شود. و یک شخص میتواند با تحلیل کلی بازار، به سنجهای مناسب در مورد جهت حرکت بازار و وضعیت آن و جهت حرکت قیمتی هر یک از سهام منفرد (Individual Stocks) دست پیدا کند.
تئوری داو در طی تاریخچهٔ بیش از 100 سالهٔ خود مورد توسعههای بسیار زیادی قرار گرفته است، مانند توسعههایی که ویلیام همیلتون (William Hamilton) در دههٔ 20 میلادی، رابرت رِآ (Robert Rhea) در دهه 30 میلادی، و جرج شِفِر (E. George Schaeffer) و ریچارد راسل (Richard Russel) در دهه 60 میلادی انجام دادند. در طی این مدت برخی از جنبههای این تئوری اهمیت و ماهیت خود را از دست دادند. برای مثال، تأکید بیش از اندازه تئوری اصلی داو بر روی بخش حملونقل (که شامل راهآهنها در نسخهٔ اصلی این تئوری بود) از نسخههای جدید حذف شده است، اما کلیت اصلی تئوری داو (مرجع) همچنان بهعنوان یک ابراز مهم تحلیل تکنیکال مدرن در نظر گرفته میشود.
تئوری داو چگونه کار میکند؟
تئوری داو از شش جزء اصلی تشکیل شده است.
تمامی اطلاعات و مسائل مهم در قیمتهای بازار لحاظ شده است.
تئوری داو براساس فرضیهٔ بازارهای بهینه (Efficient Market Hypothesis – EMH) عمل میکند، این تئوری به این موضوع مهم اشاره میکند که قیمت یک دارایی تمام اطلاعات مهم مورد نیاز ما در مورد آن دارایی را در خودش جای داده است. بهبیان دیگر، این تئوری بهعنوان یک آنتی تز (Anti – Thesis) در برابر اقتصاد رفتاری (Behavioral Economics) عرضه شد.
سودهای احتمالی، مزایای رقابتی، رقابت برای مدیریت شرکتها و…. همگی فاکتورهایی هستند که در قیمت سهام یک شرکت در بازار لحاظ شدهاند، حتی اگر کاربران و فعالان بازار نسبت بههیچ یک از این جزئیات اطلاعی نداشته باشند. با دقت بیشتر در این تئوری، میتوان متوجه شد که این تئوری آینده را نیز به شکلی ریسکی پیشبینی نموده است.
سه روند اصلی در بازار وجود دارند.
بازارها سه روند اصلی را تجربه میکنند که ممکن است یک سال و یا حتی بیشتر به طول بیانجامند، اصلیترین این روندها، روندهای صعودی و یا روندهای نزولی میباشند.
در کنار این روندهای اصلی، روندهای ثانویهای نیز در بازار تجربه میشوند که معمولاً در جهتی خلاف جهت روند اصلی حرکت میکنند. از این روندها میتوان به بازگشتهای قیمتی (Price Reversals) اشاره کرد که در بازارهای روبهبالا (یا بازارهای گاوی – Bull Markets) بهصورت یک روند روبه پایین (Pullback) و در بازارهای نزولی (یا بازارهای خرسی – Bear Markets) بهصورت یک رالی قیمتی (Price Rally) به سمت بالا دیده میشوند. این روندهای ثانویه قیمتی میتوانند از سه هفته تا سه ماه به طول بیانجامند. در نهایت، روندهای کوچکی نیز در بازار دیده میشوند که کمتر از سه هفته به طول میانجامند، که به این روندهای کوچک و کماهمیت – البته در بازههای زمانی طولانیمدت – معمولاً نام نویز بازار (Noises) اطلاق میگردد.
برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد بازگشت قیمتی میتوانید از مطلب آموزشی «بازگشت قیمتی در تحلیل تکنیکال چیست؟» دیدن نمایید.
روندهای اصلی شامل سه فاز (Phase) میباشند
روندهای اصلی در بازار از سه فاز مهم عبور خواهند کرد. براساس تئوری داو، در یک بازار صعودی، شاهد سه فاز تجمیع (Accumulation Phase)، فاز مشارکت عمومی و یا فاز حرکت بزرگ (Public Participation Phase)، و فاز افراط در بازار (Excess Phase) میباشیم. در یک بازار نزولی، از این سه فاز بهعنوان فازهای توزیع (Distribution Phase)، فاز مشارکت عمومی (Public Participation Phase)، و فاز ترس و وحشت (Panic or Despair Phase) نام برده میشود.
شاخصها باید یکدیگر را تأیید کنند
برای شکلگیری یک روند در بازار، داو اظهار داشت که میانگینهای بازاری و شاخصها باید یکدیگر را تأیید کنند. این بدین معنی است که در صورت دیدهشدن یک سیگنال در یک شاخص، باید همین سیگنالها در دیگر شاخصها و یا میانگینهای بازار نیز دیده شود. اگر یک شاخص، مانند شاخص میانگین صنعتی داو جونز (DJIA)، شروع یک روند اصلی جدید را تأیید کند اما یک شاخص دیگر در حالت روند نزولی خود باقی بماند، معاملهگران هنوز نباید وقوع روند اصلی جدید را قطعی بدانند زیرا هنوز توسط شاخصهای دیگر تأیید نشده است.
داو از دو شاخص اصلیای که خود و همکارانش ابداع کردند برای بررسی سلامت و وضعیت کسبوکارها استفاده کرد. این دو شاخص شامل شاخص میانگین صنعتی داو جونز (DJIA) و شاخص میانگین حملونقل داو جونز (DJTA) بودند. در این حالت اگر شاخص میانگین صنعتی داو جونز، به سمت بالا حرکت میکرد، باید منتظر حرکت شاخص میانگین حملونقل داو جونز نیز به سمت بالا میبودیم. اما اگر قیمت داراییها در حال افزایش بوده باشد، اما قیمت ریلگذاریها و راهآهن افزایشی را تجربه نکرده باشند و یا حتی کاهشی بوده باشند، احتمال عدم ثبات در این روند وجود داشت. حالت عکس این قضیه نیز کاملاً محتمل و شدنی بود، در این حالت صنایع ریلی و راهآهنها سودهای کلانی را تجربه میکردند اما بازار از سویی دیگر، میتوانست در یک حالت نزولی به سر ببرد و در این حالت نیز هیچ روند مشخصی را نمیتوانستیم در بازار پیشبینی کنیم.
حجم باید روند را تأیید کند
در صورت حرکت قیمت در جهت روند اصلی، حجم باید افزایش یافته و در صورت حرکت آن در خلاف جهت روند اصلی حجم باید کاهش پیدا کند. حجم پایین نشان از ضعف در روند میدهد. برای مثال، در یک بازار صعودی، حجم باید در صورت افزایش قیمتها روندی صعودی، و در صورت رخ دادن روندهای ثانویه (بازگشتهای قیمتی – Price Reversals) باید روندی نزولی پیش گیرد. اگر در این مثال، حجم در زمان رخ دادن یک بازگشت قیمتی افزایش پیدا کند، میتواند نشان از یک بازگشت روند و آمادگی بازار برای ورود به حالت نزولی داشته باشد.
روندها تا زمان رخ دادن یک بازگشت قدرتمند باقی میمانند.
ایجاد بازگشت (Reversals) در روندهای اصلی هرگز نباید با رخ دادن روندهای ثانویه اشتباه گرفته شود. تشخیص اینکه یک حرکت صعودی در یک بازار نزولی و یا یک بازگشت قیمتی در یک بازار صعودی باعث تغییر روند میشود، و یا همین که روند کنونی به مسیر حرکت خود ادامه میدهد سخت میباشد. در این حالت تئوری داو به معاملهگران هشدار میدهد و بر این موضوع اصرار دارد که این بازگشت احتمالی قیمتی باید ابتدا تأیید شود.
موارد مهمی که باید در مورد تئوری داو مدنظر داشته باشید
در اینجا به برخی از نکات در مورد تئوری داو میپردازیم.
قیمتهای بسته شدن (Closing Prices) و حرکات قیمتی بدون جهت (Line Ranges)
چارلز داو تنها بر روی قیمتهای پایانی روز (قیمت بسته شدن) اتکاء داشت و به حرکات میان روزانه شاخص اهمیتی نمیداد. برای تأیید یک روند، قیمت بسته شدن باید نشاندهندهٔ رخ دادن آن روند باشد، نه حرکات میان روزی قیمت (Intraday Price Movement).
یک ویژگی دیگر از تئوری داو ایدهٔ حرکات بدون جهت قیمت (بازار بیجهت) است، که در دیگر نقاط تحلیل تکنیکال به آن عنوان (بازارهای بیجهت – Trading Ranges) دادهاند. در این بازههای زمانی که حرکات قیمتی بهصورت افقی بوده و بازار جهت مشخصی (روبه بالا و یا روبه پایین) ندارد، معاملهگران میتوانند منتظر یک حرکت قیمتی بمانند تا خط روند (Trend line) را شکسته و آماده تصمیمگیری در مورد جهت حرکتاش در بازار شوند. برای مثال، اگر قیمت به محدودهٔ بالاتر از سطح خط روند خود صعود کند، به احتمال زیاد روند آیندهٔ بازار روندی صعودی خواهد بود. البته باید در نظر گرفت که این شکست خط روند، حتماً با تثبیت قیمتیای در آن سطح اتفاق بیافتد و یک خطا (Fail Break-Out) نباشد.
سیگنالها و تشخیص روندهای بازار
یکی از سختیهایی که در اعمال تئوری داو وجود دارد، تشخیص صحیح روندهای بازار و بازگشتهای روندی است. به یاد داشته باشید، شخصی که با استفاده از تئوری داو به معاملهگری در بازار میپردازد، از روند عمده و اصلی بازار استفاده کرده و در جهت آن معامله میکند، بنابراین بسیار حیاتی است که این شخص نقاطی که در آنها احتمال بازگشت روندی در بازار وجود دارند را شناسایی کنند.
یکی از اصلیترین تکنیکهای استفاده شده برای شناسایی نقاط بازگشت روند در بازار تحت عنوان بررسی قلهها و کفها (Peak and Trough Analysis) شناخته میشود. یک قله بهعنوان بالاترین سطح قیمتی که بازار تا آن نقطه حرکت کرده است در نظر گرفته میشود. در حالی که یک کف بهعنوان پایینترین قیمتی که بازار تا آن نقطه حرکت داشته است، شناخته میشود. در نظر داشته باشید که تئوری داو در این حالت، فرض را بر این گذاشته است که بازار در یک خط افقی حرکت نمیکند بلکه روندی مشخص و به سمت بالا (صعودی) و یا به سمت پایین (نزولی) را دارد. تنها در این دو حالت است که بازار قلههای جدید (Peaks) و یا کفهای جدید (Troughs) را میسازد.
یک روند روبه بالا در تئوری داو بهصورت یکسری از قلههایی تعریف میشود که بهصورت متوالی تشکیل شدهاند و هریک از این قلهها از دیگری بالاتر میباشد. یک روند نزولی نیز در تئوری داو بهشکل یکسری از کفها که به دنبال یکدیگر تشکیل شدهاند، تعریف شدهاند که هریک از این کفها در سطح قیمتیای پایین از کفهای قبلی قرار گرفته است.
اصل ششم تئوری داو عنوان میدارد که روند در حالت خود باقی میماند تا زمانی که یک نشانه واضح از بازگشت روند (Trend Reversal) در آن دیده شود. این موضوع به قانون اول نیوتون در مورد حرکت شباهت زیادی دارد، در این قانون به این موضوع اشاره شده است که یک جسم تمایل به حرکت در جهت قبلی خود را دارد تا زمانی که یک نیرو خارجی جدید بر آن اعمال شود. در حالتی مشابه، روند بازار نیز به همین صورت عمل میکند و تمایل به حرکت در جهت پیشین خود دارد، یعنی برای مثال، در صورت صعودی بودن تمایل به ادامه روند صعودی و در صورت نزولی بودن تمایل به افت قیمتی و ادامهٔ روند نزولی خود را خواهد داشت. مگر اینکه یک نیروی قوی مانند تغییر نگرش معاملهگران، اخبار تأثیرگذار اقتصادی و بنیادی و …. بازار را تحت تأثیر قرار دهند تا این روندها به اتمام رسیده و بازگشت روند رخ دهد.
بازگشتهای روند (Trend Reversals)
بازگشتهای روند در روندهای اصلی بدین صورت تعریف میگردند: در بازگشتهای روند، در صورت وجود روند صعودی، روند اصلی دیگر نمیتواند قلههای جدیدی را ثبت نماید. و اگر روند نزولی باشد، روند از ثبت کفهای قیمتی جدید عاجز میماند. در چنین شرایطی، بازار از حالت تشکیل سقفها و کفهای متوالی خارج میشود، و در صورت تشخیص درست بازگشت روندی، میتوان به این نتیجه رسید که روند اصلی سابق در بازار به پایان خود رسیده است.
بازگشت روند همان طور که گفته شد، زمانی صورت میگیرد که قیمتها در بازار دیگر نتواند سقفها و یا کفهای جدیدی برای خود بسازد و به جای آنها، شروع به ساختن کفها و یا سقفهای قیمتی جدیدی نماید. البته این اتفاق به آرامی رخ میدهد و در صورت تثبیت شدن، میتوان منتظر شکلگیری یک روند جدید و به اتمام رسیدن روند قبلی بود.
تیم تحریریه دیجی کوینر
این مقاله به کوشش هیئت تحریریه دیجی کوینر تولید شده است. تک تک ما امیدواریم که با تلاش خود، تاثیری هر چند کوچک در آگاه سازی فعالان حوزه رمز ارزها و بازارهای مالی داشته باشیم.
تئوری داو چیست و تکنیکال بر چه اساسی شکل گرفت؟
تئوری داو یک رویکرد برای توسعه معاملهگری است که توسط چارلز داو تهیه شده است. چارلز داو و شریک تجاریاش ادوارد جونز در سال ۱۸۸۲ شرکت داوجونز را تأسیس کردند. اکثر تکنسینها و دانشجویان بازار معتقدند بیشتر آنچه که ما امروزه تحلیل تکنیکال مینامیم، منشا آن در نظریههایی است که برای اولین بار توسط داو مطرح شده است. بیشتر تحلیلگران ایدههای اصلی داو را می شناسند و آنها را به کار میگیرند.
در ۳ ژوئیه ۱۸۸۴، داو اولین میانگین سهام بورس را که متشکل از قيمت نهایی یازده شرکت بود را منتشر کرد؛ این یازده شرکت از ۹ شرکت راه آهن و دو شرکت تولیدی تشکیل میشدند. داو احساس کرد که این یازده سهام نشانهی خوبی از سلامت اقتصادی کشور است.
در سال ۱۸۹۷، داو تعیین کرد که دو شاخص جداگانه بهتر می توانند این سلامت را نشان دهند: یکی شاخص دوازدهگانهی شرکتهای صنعتی که به شاخص میانگین صنعتی داوجونز (DJIA) معروف است و دیگری شاخص بیست شرکت راه آهن که به شاخص میانگین حمل و نقل داوجونز (DJIT) معروف است. سال بعد در سال ۱۹۲۸ تعداد شرکتهای مؤثر در شاخص صنعت به عدد ۳۰ رسیدند. سردبیران وال استریت ژورنال این لیست را در سالهای بعد چندین بار به روز کردند.
داو در سال ۱۹۰۲ درگذشت و پیش از مرگش کتابی در مورد تئوری خود ننوشت. اما، چندین نفر از پیروان ایدههای وی اقدام به گرداوری و انتشار سرمقالههای وی کردند که از این میان میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
«فشارسنج بازار سهام» از ویلیام.پی.همیلتون (۱۹۲۲)
«تئوری داو» از رابرت رنا (۱۹۲۳)
«چگونه به بیش از ۱۰ هزار سرمایهگذار در سودآوری سهام کمک کردم» جورج شفر (۱۹۶۰)
«تئوری داو امروز» ریچارد راسل (۱۹۶۱)
داو معتقد بود که بورس اوراق بهادار به عنوان یک کل، معیار قابل اعتمادی برای شرایط کلی تجارت در اقتصاد است و با تجزیه و تحلیل کلیت بازار، میتوان شرایط آن را به دقت ارزیابی کرد. البته این نظریه در تاریخ بیش از ۱۰۰ ساله خود دستخوش تحولات زیادی شده است اما همچنان زیربنا و پایه اصلی نظریات تجزیه و تحلیل بازار است.
در اینجا شش اصل اساسی تئوری داو شرح داده خواهد شد:
۱-همه چیز در بازار (قیمت) لحاظ شده است
نظریه داو شبیه نظریه بازار کارآمد (EMH) عمل میکند زیرا بیان میکند که قیمت داراییها، تمام اطلاعات موجود در بازار را دربرمیگیرد. این رویکرد نقطه مقابل اقتصاد رفتاری است.
بر اساس این نظریه پتانسیل درآمد ، مزیت رقابتی ، صلاحیت مدیران وتمام عوامل و موارد دیگر در بازار قیمت گذاری شده است ، حتی اگر همه افراد از همه یا هر یک از این جزئیات اطلاع نداشته باشند. در یک برداشت دقیقتر حتی میتوان گفت تمام رویدادهای آینده نیز در قیمت لحاظ شدهاند.
۲- در بازار سه روند اصلی وجود دارد
روند صعودی از دیدگاه داو این گونه تعریف می شود: هرگاه قیمت در یک موج صعودی بالاتر از موج صعودی پیش از خودش قرار گیرد یا قیمت در یک موج نزولی بالاتر از موج نزولی پیش از آن قرار گیرد یا به عبارت سادهتر کفها بالاتر از کفهای قبلی و سقفها بالاتر از سقفهای قبلی قرار گیرد یک روند صعودی خواهیم داشت. در واقع روند صعودی الگویی از نوسانات رو به بالاست و برعکس این حالت مجموعهای از نوسانات رو به پایین را روند نزولی مینامیم. در یک روند مثبت قیمت ممکن است بارها به سمت بالا و پایین نوسان کند ولی در نهایت برآیند آن دارای شیب مثبت است. این تعریف داو، اساس تحلیل روندهاست.
از نظر داو یک روند شامل سه روند دیگر است .
برای مشاهده ادامه مطلب به صفحه تئوری داو چیست؟ در سایت UtoFX مراجعه کنید.
برای پیگیری اخبار، تحلیل و آموزشهای بازار جهانی و فارکس به کانال تلگرام UtoFX بپیوندید.