معنی و استفاده از حاشیه سود ناخالص

gross profit
5. This represents a difference or rather gross profit of 65p per dozen or £ 98 per bird over the same period.
[ترجمه ترگمان] این نشان دهنده اختلاف یا سود ناخالص بیش از ۶۵ میلیون پوند در هر پرنده در طی همین دوره است
[ترجمه گوگل] این نشان دهنده یک تفاوت یا سود ناخالص از 65 پوند در هر دوز یا 98 پوند در هر پرنده در همان دوره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] احتمال حاشیه سود ناخالص بالا
[ترجمه گوگل] احتمال حاشیه سود ناخالص بالا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سود ناخالص و سود ناخالص به طور کامل و همزمان افزایش نمی یابد
[ترجمه گوگل] درآمد ناخالص و سود ناخالص به طور کامل و همزمان افزایش و کاهش نمی یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. In the same period gross profit ratio move to 57 percent compared to 51 percent in corresponding fiscal year.
[ترجمه ترگمان] در همین دوره نسبت سود ناخالص به ۵۷ درصد در مقایسه با ۵۱ درصد در سال مالی مشابه رشد می کند
[ترجمه گوگل] در همان زمان نسبت سود ناخالص به 57 درصد در مقایسه با 51 درصد در سال مالی مربوطه حرکت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Furthermore, Tianda uses three pronged approaches to enhancing gross profit margin: providing further value-added services, developing high-grade products, and more exports.
[ترجمه ترگمان] علاوه بر این، Tianda از سه رویکرد سه جانبه برای افزایش حاشیه سود ناخالص استفاده می کند: ارائه خدمات ارزش افزوده بیشتر، توسعه محصولات درجه بالا، و صادرات بیشتر
[ترجمه گوگل] علاوه بر این، Tianda از سه رویکرد رویکردی برای افزایش حاشیه سود ناخالص استفاده می کند: ارائه خدمات ارزش افزوده بیشتر، توسعه محصولات با کیفیت بالا و صادرات بیشتر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Forprofit service companies build a 50% gross profit margin into their pricing strategies in order to have a 3-5% net profit margin at the end of the year—their definition of success.
[ترجمه ترگمان] شرکت های خدماتی forprofit حاشیه سود ناخالص ۵۰ درصدی را در استراتژی های قیمت گذاری خود ایجاد می کنند تا سود خالص ۳ - ۳ درصد سود خالص در پایان سال داشته باشند - تعریف آن ها از موفقیت
[ترجمه گوگل] شرکت های خدماتی با درآمد خالص 50٪ سود ناخالص را در استراتژی های قیمت گذاری خود قرار می دهند تا حاشیه سود خالص 3-5٪ در پایان سال را تعیین کنند - تعریف موفقیت آنها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سود ناخالص فروش من های هزینه تولید است
[ترجمه گوگل] سود ناخالص فروش معادل هزینه تولید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] کاهش نرخ کاهش درآمد، حاشیه سود ناخالص به بهبود خود ادامه داد
[ترجمه گوگل] کاهش نرخ کاهش درآمد، حاشیه سود ناخالص همچنان بهبود یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] با سود ناخالص سود ناخالص، رده جواهرات را در حاشیه های سود ناخالص بالاتر قرار می دهد
[ترجمه گوگل] حاشیه سود ناخالصی طلا، دسته بندی طلا و جواهر تزئینی در حاشیه سود ناخالص بالاتر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Its gross profit margin slipped from 1% to 6% as the company blamed diminished demand and 'aggressive pricing' for falling profits.
[ترجمه ترگمان] سود ناخالص داخلی آن از ۱ % تا ۶ درصد کاهش یافته است چرا که این شرکت تقاضای کاهش یافته و قیمت گذاری تهاجمی برای کاهش سود را مقصر می داند
[ترجمه گوگل] مارجین سود ناخالص آن از 1٪ به 6٪ کاهش یافت، زیرا شرکت تقاضای کاهش یافته و قیمت گذاری تهاجمی را برای کاهش سود به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
تخصصی
به انگلیسی
• (economics) balance of a company's income with deductions for the cost of raw materials salaries and payments to contractors (but without deducting financing expenses, marketing, management, and taxes)
حاشیه سود (Profit Margin) چیست و چگونه محاسبه میشود؟
حاشیه سود یا Profit Margin یکی از نسبتهای سودآوری است که معمولا برای سنجش میزان درآمدزایی یک شرکت یا فعالیت تجاری مورد استفاده قرار میگیرد. این معیار نشان میدهد که چند درصد از فروش به سود تبدیل شده است. به عبارت ساده، عدد کنار این درصد نشان میدهد که چه مقدار سود برای هر دلار (یورو یا هر ارز دیگری) در فروش یک کسبوکار به دست آمده است. به عنوان مثال، اگر یک کسبوکار گزارش دهد که در سهماهه اخیر به حاشیه سود ۳۵ درصدی دست یافته، به این معنی است که برای هر دلار فروش ایجاد شده، خالص ۰/۳۵ دلار درآمد داشته است.
انواع مختلفی از حاشیه سود وجود دارد. با این حال، در استفاده روزمره، معمولا به حاشیه سود خالص اشاره میکنیم. این مهم در نتیجه نهایی که شرکت پس از اینکه همه هزینهها، از جمله مالیات و موارد اضافی را از درآمد خارج کرد، مشخص میشود. در متن پیش رو به بررسی فرمولها و انواع این نوع سوددهی پرداختیم تا درک بهتر این موضوع را برای شما آسان کنیم.
مبانی حاشیه سود
کسبوکارها و افراد در سراسر جهان، فعالیتهای اقتصادی انتفاعی را با هدف ایجاد سود انجام میدهند. با این حال، اعداد مطلق – مانند فروش ناخالص X میلیون دلار، هزینههای تجاری Y هزار دلار یا درآمد Z دلار – نمیتواند تصویری روشن و واقعبینانه از سودآوری و عملکرد یک کسبوکار ارائه دهد. چندین معیار کمی مختلف برای محاسبه سود (یا زیان) کسبوکار به کار میرود که ارزیابی عملکرد یک کسبوکار را در دورههای زمانی مختلف یا مقایسه آن با رقبا آسانتر میکند. این اقدامات حاشیه سود نامیده میشوند.
در حالی که کسبوکارهای اختصاصی، مانند مغازههای محلی، ممکن است حاشیه سود را به تعداد دفعات دلخواه خود محاسبه کنند (مانند هفتگی یا دو هفته یکبار)، کسبوکارهای بزرگ از جمله شرکتهای بازرگانی، موظفاند آن را مطابق با بازههای زمانی استاندارد گزارش (مانند سهماهه یا سالانه) گزارش دهند. کسبوکارهایی که با پول قرض شده کار میکنند ممکن است ملزم به محاسبه و گزارش آن به وامدهنده (مانند بانک) به صورت ماهانه به عنوان بخشی از روشهای استاندارد باشند.
سود یا حاشیه سود چهار سطح دارد:
- سود ناخالص
- سود عملیاتی
- سود قبل از مالیات
- سود خالص
این موارد در صورت درآمد شرکت به ترتیب زیر منعکس شده است: شرکت درآمد فروش را دریافت کرده، سپس هزینههای مستقیم محصول خدمات را پرداخت میکند. آنچه باقی مانده حاشیه ناخالص است. سپس هزینههای غیرمستقیم مانند دفتر مرکزی شرکت، تبلیغات، تحقیق و توسعه را پرداخت میکند. آنچه باقی مانده حاشیه عملکرد است. سپس سود بدهی را پرداخت میکند و هرگونه هزینه یا ورودی غیرمعمول غیرمرتبط با کسبوکارها اصلی شرکت را با حاشیه قبل از مالیات باقی مانده اضافه یا کم میکند. سپس مالیات میپردازد و حاشیه خالص را که به عنوان درآمد خالص نیز شناخته میشود، باقی میگذارد.
انواع حاشیه سود
اجازه دهید انواع مختلف حاشیه سود را با دقت بیشتری بررسی کنیم.
۱- حاشیه سود ناخالص
با فروش شروع کنید و هزینههایی را که مستقیما مربوط به ایجاد یا ارائه محصول یا خدمات مانند مواد اولیه، نیروی کار و غیره است، بردارید. این هزینهها معمولا به عنوان “هزینه کالاهای فروخته شده” یا “هزینه محصولات فروخته شده” یا ” هزینه فروش” شناخته میشوند. در صورت داشتن درآمد مناسب، شما حاشیه ناخالص دریافت میکنید. محاسبه آن بر اساس فروش هر محصول انجام میشود. حاشیه ناخالص برای شرکتی که مجموعه محصولات خود را تجزیهوتحلیل میکند (هرچند معنی و استفاده از حاشیه سود ناخالص معنی و استفاده از حاشیه سود ناخالص این دادهها با عموم به اشتراک گذاشته نمیشود) مفید است، اما به طور کلی حاشیه ناخالص تصویر ناخالص سودآوری یک شرکت را نشان میدهد.
۲- حاشیه سود عملیاتی
با کسر هزینههای فروش، هزینههای عمومی، اداری یا عملیاتی، از میزان سود ناخالص یک شرکت، ما حاشیه سود عملیاتی دریافت میکنیم که به عنوان سود قبل از بهره و مالیات یا EBIT شناخته میشود. در نتیجه رقم درآمد موجود برای پرداخت بدهی و دارایی صاحبان کسبوکارها و همچنین بخش مالیاتی، سود حاصل از عملیات اصلی و مستمر یک شرکت است. این سود اغلب توسط بانکداران و تحلیلگران جهت ارزشگذاری کل یک شرکت برای خریدهای احتمالی مورد استفاده قرار میگیرد.
۳- حاشیه سود قبل از مالیات
درآمد عملیاتی را کسر کرده و هزینه سود را با افزودن هرگونه درآمد از سود، حساب کنید. اقلام غیرتکراری مانند سود یا زیان ناشی از عملیات متوقف شده را تعدیل کنید و سود قبل از مالیات یا درآمد قبل از مالیات (EBT) داشته باشید. سپس بر درآمد تقسیم کنید تا حاشیه سود پیش مالیات را به دست آورید.
حاشیه سود قبل از مالیات، همه سطوح از سود باقی مانده را با فروش مقایسه میکند. به عنوان مثال، ۴۲ درصد حاشیه ناخالص به این معنی است که به ازای هر ۱۰۰ دلار درآمد، شرکت ۵۸ دلار هزینههایی را که مستقیما به تولید محصول یا خدمات مرتبط است، پرداخت میکند و ۴۲ دلار به عنوان سود ناخالص باقی میماند.
۴- حاشیه سود خالص
حاشیه سود خالص با تقسیم سود خالص بر فروش خالص یا تقسیم درآمد خالص بر درآمد حاصل از یک دوره زمانی معین محاسبه میشود. در زمینه محاسبه حاشیه سود، سود خالص و درآمد خالص به جای یکدیگر استفاده میشود. به طور مشابه، فروش و درآمد به جای یکدیگر استفاده خواهند شد. سود خالص با کسر تمام هزینههای مربوط از جمله هزینههای مربوط به مواد اولیه، کار، عملیات، اجاره، پرداخت سود و مالیات از مجموع درآمد ایجاد شده تعیین میشود. فرمول اصلی محاسبه این مورد به این شرح است:
حاشیه سود خالص چیست و چه کاربردها و محدودیتهایی دارد؟
افرادی که علاقمند به سرمایه گذاری در بازار بورس هستند، بایستی یکسری اصطلاحات مهم در این بازار را بدانند تا به این ترتیب بتوانند استراتژی معاملاتی خود را تبیین کنند. حاشیه سود خالص، حاشیه سود ناخالص و حاشیه سود عملیاتی از جمله این اصطلاحات کاربردی هستند که اگر درک کافی از آنها نداشته باشید نمیتوانید امیدی به موفقیت در این بازار داشته باشید.
در این مقاله از میلادیکال قصد داریم تا یکی از مهمترین اصطلاحات موجود در بازار بورس را بررسی کنیم؛ یعنی حاشیه سود معنی و استفاده از حاشیه سود ناخالص معنی و استفاده از حاشیه سود ناخالص خالص. با ما همراه باشید تا مفهوم کامل این اصطلاح، نحوه محاسبه و کاربردها و محدودیت های آن را بررسی کنیم.
حاشیه سود یا حاشیه سود خالص چیست؟
برای اینکه بتوانید درصد موفقیت خود در هر معامله را تخمین بزنید، بایستی با اصطلاحات و اصول تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی آشنا باشید. یکی از اصطلاحاتی که در تحلیل بنیادی خیلی با آن مواجه هستید، حاشیه سود است. میزان سود و ضرری که در معاملات کوتاه یا بلند مدت، سرمایه اولیه را تحت تأثیر قرار می دهد، برای معامله گران اهمیت زیادی دارد و مسلماً کسی نمیخواهد ضرر کند؛ اینجاست که مفهوم حاشیه سود اهمیت زیادی پیدا میکند.
حاشیه سود یا Profit Marigin یکی از نسبتهای سودآوری است که از تقسیم درآمد یا سود خالص شرکت بر فروش خالص شرکت محاسبه میشود. درواقع حاشیه سود برابر است با نسبت سود به فروش شرکت.
درآمد یا سود خالص معمولاً با تفریق همه هزینههای شرکت که شامل هزینههای عملیاتی، هزینه مواد اولیه و هزینههای مالیاتی از درآمد کل میباشد، محاسبه میشود. حاشیه سود به صورت درصد مطرح میشود و معین میکند که یه شرکت چه میزان از معنی و استفاده از حاشیه سود ناخالص هر یک دلار فروش را در حساب مختص درآمدها نگه داری میکند.
حاشیه سود تنها شامل حاشیه سود خالص نیست و انواع مختلفی مانند حاشیه سود ناخالص، حاشیه سود عملیاتی، حاشیه سود قبل از مالیات و… را شامل میشود. با این حال دقت کنید که اگرچه معنی و استفاده از حاشیه سود ناخالص حاشیه سود دارای انواع مختلفی است اما بیشتر به حاشیه سود خالص اشاره دارد. همانطور که در تعریف این مفهوم به آن اشاره شد، حاشیه سود درصدی از سود است که به ازای هر یک دلار فروش بدست میآید؛ بنابراین میتوان گفت حاشیه سود همان حاشیه سود خالص است.
برای محاسبه حاشیه سود خالص به چه چیزهایی نیاز دارید؟
جهت محاسبه حاشیه سود خالص به اطلاعات و صورتهای مالی میان دورهای ماهانه، 3 ماهه، 6 ماهه و یا یکساله شرکت نیاز هست. اطلاعات مربوط به صورتهای مالی هم در سایت خود شرکت و هم در سامانه کدال به نشانی Codal.ir موجود است.
منظور از سود خالص چیست؟
منظور از سود خالص یا Net profit باقیمانده مجموع درآمدها بعد از کسر هزینههای عملیاتی و سایر هزینههای مالی و مالیات است. درواقع سود خالص میزان باقیمانده درآمد شرکت پس از کسر تمامی هزینهها است. سود خالص میتواند مثبت یا منفی باشد؛ بدیهی است که در صورت منفی بودن، زیان خالص تلقی میشود.
سود خالص شاخصهای بسیار مهم برای شناسایی شرکتهای سودآور است. همچنین این معیار برای محاسبه سود هر سهم نیز کاربرد دارد. لازم به ذکر است که برخی به جای مفهوم سود خالص از مفاهیمی مانند درآمد خالص شرکت، سود هر سهم یا همان EPS استفاده میکنند.
شرکتهایی که برای رشد درآمدها و کاهش هزینهها تلاش میکنند، در واقع در حال بهبود بخشیدن به سود خالص خود میباشند.
کاربردهای حاشیه سود خالص
همانطور که قبلتر هم به آن اشاره کردیم، حاشیه سود خالص یکی از ابزارهای مهم در تحلیل بنیادی است. درصورتی که یک شرکت حاشیه سود پایین داشته باشد به این معناست که میزان سودآوری یک شرکت ایمن و مطمئن نیست. به علاوه چنین شرکتی با حاشیه سود پایین، اگر کاهش در فروش هم تجربه کند، ممکن است حاشیه سود آن خنثی و حتی منفی هم بشود.
حاشیه سود پایین میتواند به اثرات منفی صنعتی که شرکت در آن فعال است یا شرایط کلان اقتصادی هم اشاره کند؛ برای مثال میتواند نشان دهنده این موضوع باشد که شرکت فروش کمتری نسبت به سایر شرکتها در آن صنعت دارد یا این که صنعت مدنظر خود شرایط بدی را تجربه میکند.
علت دیگری که موجب کاهش حاشیه سود خالص میشود، مخارج بالا به نسبت درآمد است. زمانی که شرکت به دلیل مشکلات مدیریتی در حال تلاش برای پایین نگه داشتن هزینهها است، مخارج افزایش و حاشیه سود کاهش مییابد. عوامل دیگری هم موجب افزایش مخارج یک شرکت میشود؛ مثلاً موجودی کالا زیادی به نسبت فروشش دارد، کارمندان زیادی استخدام کرده است، در فضای بزرگی فعالیت میکند، اجارهبهای محل شرکت زیاد است و … .
از طرف دیگر بالا بودن حاشیه سود خالص نشان دهنده این است که شرکت سودآوری بیشتری داشته و کنترل بیشتری بر درآمد خود دارند.
درصد حاشیه سود همچنین کمک زیادی به استراتژی قیمت گذاری میکند. برای مثال پایین بودن حاشیه سود نشان دهنده این است که شرکت محصولات خود را کمتر قیمت گذاری کرده است.
محدودیتهای حاشیه سود خالص
حاشیه سود برای مقایسه شرکتهایی که در یک صنعت هستند و مدل کسب و کار آنها یکی است، کاربرد دارد. شرکتهایی که متعلق به یک صنعت نیستند، مدل کسب و کارشان با هم متفاوت است و حاشیه سود آنها هم با هم متفاوت است؛ پس مقایسه آنها کمکی به تحلیلهای شما نمیکند.
برای مثال شرکتهای تولید کننده کالاهای اساسی، هزینه ها، درآمد و البته حاشیه سود متفاوتی نسبت به شرکتهای عرضه کننده اجناس لوکس و گران قیمت دارند؛ پس مقایسه آنها با هم معنایی ندارد.
برای درک بهتر سود و حاشیه سود خالص بهتر است سود و حاشیه ناخالص را هم درک کنید:
حاشیه سود ناخالص چیست؟
حاشیه سود ناخالص یا Gross Profit Margin یکی از معیارهای سودآوری است که نشاندهنده درصد درآمدی است که بیش از هزینه کالاهای فروخته شده میباشد. بنابراین این حاشیه سود نیز به صورت درصدی بیان میشود. حاشیه سود ناخالص نشان میدهد که تیم مدیریت اجرایی یک شرکت، چگونه با استفاده از هزینههایی که در تولید محصولات و خدمات خود انجام میدهند موفق به تولید درآمد میشوند. بدیهی است که هرچه این عدد بیشتر باشد، مدیریت شرکت در زمینه سودسازی از هر واحد دلار، قویتر و کارآمدتر به نظر میرسد.
حاشیه سود ناخالص با استفاده از درآمد کل شرکت شامل هزینه کالاهای فروخته شده یا COGS اندازه گیری میشود و در ادامه تفاوت آن را با درآمد کل شرکت سنجیده میشود. منظور از COGS مبلغی است که شرکت برای تولید کالاها یا خدمات خود هزینه میکند.
منظور از سود ناخالص چیست؟
شرکتها معمولاً در بازههای مشخص مقدار سود و ضرر خود را اعلام میکنند. برای سرمایه گذاران و معاملهگران، میزان سود یک شرکت در این بازه زمانی اهمیت دارد. با این حال بایستی توجه داشته باشند که این میزان سود خالص هست یا ناخالص. درصورتی که از سود بدست آمده هزینههای عملیاتی، مالی و مالیات کم نشده باشد، به آن اصطلاحاً سود ناخالص یا Gross Profit گفته میشود.
حسابداری و حسابرسی
نسبتهای مالی مقادیر عددی هستند که با هدف به دست آوردن اطلاعات معنادار از صورتهای مالی یک شرکت استخراج میشوند. اعداد استخراج شده از صورتهای مالی شرکت مانند ترازنامه، صورت سود و زیان و صورت جریان نقدینگی، در مواردی هم چون آنالیزهای مقداری و ارزیابی نقدینگی، رشد، حاشیه سود، سودآوری، نرخ بازگشت، ارزشگذاری و غیره استفاده میشوند. یکی از متداولترین راههای تحلیل مالی، محاسبه و بررسی نسبت های مالی است. این نسبتها در چندین گروه تعریف شدهاند و هر کدام به یکی از جنبههای وضعیت مالی شرکتها میپردازند. نسبت های مالی به دستهبندیهای اصلی زیر تقسیمبندی میشوند:
نسبتهای نقدینگی
نسبتهای اهرمی و پوششی
نسبتهای فعالیت
نسبتهای سودآوری
نسبتهای ارزش بازار
نگاهی به کاربردها و کاربران تحلیل نسبت های مالی
تحلیل نسبت های مالی دو هدف اساسی را دنبال میکند:
پیگیری عملکرد شرکت
تعیین نسبت های مالی در هر دوره و پیگیری تغییر مقادیر آنها در طول دوره، با هدف کشف سرنخهایی است که موجب پیشرفت موسسه میشوند. مثلا افزایش نرخ بدهی نسبت به دارایی میتواند نشان دهنده این باشد که شرکت تحت فشار بدهی است و در نهایت آن موسسه را با خطر ورشکستگی مواجه کند.
امکان مقایسه عملکرد شرکت
مقایسه نسبت های مالی با رقبای اصلی به این منظور صورت میگیرد که مشخص شود کدام قسمت شرکت عملکرد بهتر یا بدتری نسبت به میانگین معنی و استفاده از حاشیه سود ناخالص صنعت مربوط به خودش دارد. مقایسه بازده دارایی بین شرکتها به یک تحلیلگر یا سرمایهگذار کمک میکند تا تشخیص دهد کدام شرکتها در جهت افزایش سودآوری، استفاده بهینهتری از داراییشان داشتهاند. استفاده کنندگان نسبت های مالی به دو گروه استفاده کنندگان داخلی و خارجی تقسیم میشوند:معنی و استفاده از حاشیه سود ناخالص
استفاده کنندگان خارجی: شامل تحلیلگران مالی، سرمایهگذاران خردهفروشی، اعتباردهندگان، رقبا، مقامات مالیاتی، مقامات نظارتی و ناظران صنعت میشوند.
استفاده کنندگان داخلی: شامل مدیر تیم، کارمندان و مالکان میشوند
منظور از نسبتهای نقدینگی چیست؟
نقدینگی را میتوان این طور تعریف کرد: «میزان توانایی شرکت در بازپرداخت دیون کوتاهمدت خود.» بنابراین نسبتهای نقدینگی اطلاعاتی در مورد توانایی شرکتها در پرداخت دیون کوتاهمدت یا عمل به تعهدات کوتاهمدتشان فراهم میآورند.
نسبتهای نقدینگی متداول شامل موارد زیر میشوند:
نسبت جاری:
توانایی شرکت در پرداخت بدهیهای کوتاهمدت با داراییهای جاری
نسبت جاری: داراییهای جاری/ بدهیهای جاری
نسبت آنی:
توانایی یک شرکت در پرداخت بدهیهای کوتاهمدت خود از محل داراییهای نقدی
نسبت آنی (سریع) = داراییهای جاری – موجودی مواد و کالا / بدهیهای جاری
نسبت وجه نقد:
توانایی شرکت در پرداخت بدهیهای کوتاهمدت خود از محل وجوه نقد. این نسبت محافظه کارانهترین نسبت نقدینگی است که حسابهای دریافتنی نیز در آن لحاظ نمیشود.
نسبت وجه نقد = موجودی نقدی+ سرمایهگذاریهای کوتاهمدت / بدهیهای جاری
بررسی نسبتهای اهرمی یا ساختار سرمایه
نسبتهای اهرمی مقدار منابع دریافت شده از بدهی را اندازهگیری میکنند. در واقع، از نسبتهای اهرمی برای ارزیابی سطح بدهیهای کوتاه و بلندمدت شرکت استفاده میشود.نسبتهای اهرمی شامل موارد زیر میشوند:
نسبت بدهی:
توانایی یک شرکت در پرداخت بدهیهای کوتاه و بلندمدت با کل داراییهای موجود
نسبت بدهی = مجموع بدهیها / مجموع داراییها
نسبت تسهیلات به سرمایه:
میزان اتکای شرکت به استقراض از بانک و حقوق صاحبان سهام برای تامین مالی خود
نسبت تسهیلات به سرمایه = مجموع تسهیلات / مجموع تسهیلات + حقوق صاحبان سهام
نسبت پوشش بهره:
نشان دهنده توان شرکت در پرداخت هزینههای مالی مثلا بهره وامهای دریافتنی از محل سود عملیاتی
نسبت پوشش بهره = سود عملیاتی/ هزینههای مالی
معرفی نسبتهای فعالیت
نسبتهای فعالیت یا کارایی ابزارهایی هستند که برای سنجش کاربرد داراییهای شرکت مورد استفاده قرار میگیرند و از طریق ارزیابی میزان فروش و تاثیر داراییها بر آن اندازهگیری میشوند. این گروه از نسبتها، حجم فروش شرکت را با سرمایهگذاری در داراییهای مختلف مانند موجودی کالا، دارایی ثابت و … مقایسه کرده و میزان به کارگیری موثر منابع شرکت و راندمان عملیات آن را در دوره عملیات ارزیابی میکنند.
دوره گردش موجودی کالا یا میانگین سنی کالا:
دوره گردش موجودی کالا، بازه زمانی را نشان میدهد که در آن دفعات گردش کالا اتفاق افتاده است. گردش موجودی کالا بیانگر این است که موجودی کالا و مواد اولیه شرکت در یک بازه زمانی مشخص – مثلا یک سال مالی – چند بار به فروش رسیده و جایگزین شده است.
دوره گردش موجودی کالا = متوسط موجودی مواد و کالا *۳۶۵ / بهای تمام شده کالای فروش رفته
دوره وصول مطالبات:
نشان دهنده فاصله زمانی تحویل کالا به مشتری تا دریافت وجه نقد از مشتری است. به بیان دیگر، مدت زمانی است که طول میکشد تا شرکت مطالبات خود را از مشتریان دریافت کند. با این نسبت درمییابیم که شرکت درآمد فروش خود را در چه بازه زمانی به چرخه عملیاتی بازمیگرداند.
دوره وصول مطالبات = متوسط حسابهای دریافتنی *۳۶۵ / فروش نسیه
دوره گردش عملیات:
به دورهای گفته میشود که در طول آن، یک شرکت، مراحل خریداری مواد اولیه، تولید کالا، ارسال به دست مشتری و در نهایت دریافت وجه نقد را سپری میکند.
دوره گردش عملیات = دوره وصول مطالبات + دوره گردش موجودی کالا
گردش دارایی:
میزان تأثیرگذاری گردش داراییها را در کسب درآمد شرکت نشان میدهد و بیانگر این است که چگونه داراییهای شرکت برای ایجاد درآمد به کار گرفته میشوند. با مقایسه این نسبت در دورههای گذشته میتوان به این نتیجه رسید که افزایش داراییها در کسب درآمد بیشتر توسط شرکت، تأثیرگذار بوده است یا خیر.
گردش دارایی = فروش خالص / میانگین جمع داراییها
گردش داراییهای ثابت:
بیانگر میزان تأثیرگذاری داراییهای ثابت شرکت بر کسب درآمد آن است.
گردش داراییهای ثابت = فروش خالص / میانگین داراییهای ثابت
دوره پرداخت بدهیها:
نشان دهنده مدت زمانی است که طول میکشد تا شرکت بدهی خود را با تامین کنندگان – بدهی بابت خرید مواد اولیه بهصورت نسیه – تسویه کند.
دوره پرداخت بدهیها = متوسط حسابهای پرداختنی *۳۶۵ / خرید نسیه
نسبت گردش سرمایه جاری:
سرمایه در گردش، تفاوت دارایی جاری از بدهی جاری شرکت است. این سرمایه، بخشی از خالص داراییهای جاری است که مستقیم یا غیرمستقیم تسهیلاتی را در چرخه تولید ایجاد میکند.
گردش سرمایه جاری = فروش / سرمایه در گردش
نسبت موجودی کالا به سرمایه در گردش:
با توجه به اینکه یکی از اجزای تشکیل دهنده دارایی جاری، موجودی کالا است، نسبت موجودی کالا به سرمایه در گردش نشان دهنده آن است که چه مقدار از سرمایه در گردش شرکت را موجودی کالا تشکیل داده است.
موجودی کالا به سرمایه در گردش = موجودی کالا / سرمایه در گردش
منظور از نسبتهای سودآوری چیست؟
توانایی شرکت برای تولید درآمد مرتبط با عملکرد و سود سهام، داراییهای ترازنامه، هزینههای عملیاتی و سهام را اندازهگیری میکند. مهمترین نسبت های مالی سودآوری شامل موارد زیر میشوند:
بازده داراییها:
نشان دهنده آن است که شرکت چگونه از منابع و دارایی تحت اختیار خود برای کسب سود بهره برده و برای سرمایهگذاران و اعتباردهندگان خود بازدهی ایجاد کرده است. نسبت بازده داراییها میتواند شاخص نهایی برای ارزیابی کفایت و کارایی مدیریت شرکت باشد.
بازده دارایی = سود خالص / میانگین جمع داراییها
بازده حقوق صاحبان سهام:
شیوهای برای اندازهگیری میزان سودآوری شرکت است که روش ایجاد سود با استفاده از سرمایه سهامداران را روشن میکند.
بازده حقوق صاحبان سهام = سود خالص / حقوق صاحبان سهام
حاشیه سود ناخالص:
عملیات اجرایی و کسب درآمد شرکت را ارزیابی میکند و همچنین توانایی شرکت در کنترل بهای تمام شده کالای فروش رفته را بررسی کرده و رابطه بین فروش و هزینههای تولید کالای فروخته شده را نشان میدهد.
حاشیه سود ناخالص = سود ناخالص / فروش
حاشیه سود عملیاتی:
نسبت سود عملیاتی نشان دهنده این است که هر یک ریال فروش محصولات یا خدمات چه تأثیری در سود عملیاتی شرکت دارد.
حاشیه سود عملیاتی = سود عملیاتی / فروش
حاشیه سود خالص:
درصد حاشیه سود خالص شرکت نشان دهنده این است که از هر ۱ تومان فروش شرکت چه مقدار آن به سود خالص تبدیل شده است.
حاشیه سود خالص = سود خالص / فروش
برای دانستنیهای مالیاتی و حسابداری با موسسه حساب جم همراه باشید.
آشنایی با مفهوم حاشیه سود در بورس و انواع آن
یکی از موارد بسیار مهم و جذاب که در صورت سود و زیان شرکتهای بورسی باید به آن توجه داشته باشید، حاشیهی سود میباشد. این آیتم به معاملهگران کمک میکند تا ببینند اوضاع شرکت در سال جاری و در آخرین صورت مالی چگونه بوده است. به بیان دیگر، حاشیهی سود یکی از نسبتهای مفید است که میتواند راجع به جنبههای مختلف عملکرد مالی یک شرکت به معاملهگران بینشی عمیق بدهد. در این مقاله از سری مقالات آموزش بورس در چراغ میخواهیم به بررسی مفهوم حاشیه سود در بورس و انواع آن بپردازیم.
حاشیه سود در بورس چیست؟
حاشیه سود
حاشیه سود در بورس یکی از پارامترهای مهمی است که توانایی یک شرکت در کنترل هزینهها را به ما نشان میدهد. انواع مختلفی از حاشیه سود وجود دارد که در ادامه دو مورد از آنها را بررسی خواهیم کرد. اما برای محاسبهی حاشیه سودهای مختلف، کافی است تا انواع این سودها را بر فروش خالص شرکت تقسیم کنیم. نکتهای که باید به آن توجه داشته باشید این است که هرچقدر عدد بدست آمده در این فرمول بیشتر باشد، یعنی سوددهی شرکت مورد نظر در مهار و کاهش هزینهها بیشتر بوده است. اما هرچقدر که عدد بهدست آمده کوچکتر باشد، به معنای آن است که توانایی شرکت در کاهش هزینهها بسیار کم بوده است. حاشیه سود همچنین میتواند جنبههای خاصی از استراتژی قیمتگذاری یک شرکت را مشخص کند. مثلاً حاشیه سود پایین حاکی از آن است که شرکت کالاهای خود را کمتر قیمتگذاری کرده است.
انواع حاشیه سود در بورس
دستهبندی انواع حاشیه سود در بازار بورس
چند نوع مختلف از حاشیه سود در بورس وجود دارد که سرمایهگذاران، تریدرها و تحلیلگران از آنها برای اندازهگیری عناصر خاص سود یک شرکت استفاده میکنند. یکی از آنها حاشیه سود خالص است و دیگری حاشیه سود عملیاتی. در ادامه هر یک از این موارد را به صورت جداگانه مورد بررسی قرار خواهیم داد.
۱. حاشیه سود ناخالص
این نوع از حاشیه سود در بورس به ما کمک میکند تا بفهمیم که در خط تولید شرکت چه اتفاقاتی در حال وقوع است. در واقع این آیتم به ما نشان میدهد که آیا اوضاع کلی شرکت خوب است یا نه. حاشیه سود ناخالص از تقسیم «سود ناخالص» بر «درآمدهای عملیاتی» یا فروش خالص به دست میآید. در این فرمول منظور از سود ناخالص، درآمد منهای هزینهی کالاهای فروخته شده شامل نیروی کار، مواد و هزینههای سربار است. حاشیـهی سود ناخالص بیشتر برای در نظر گرفتن شرکتهایی که کالا تولید میکنند، سودمند میباشد.
۲. حاشیه سود عملیاتی
حاشیه سود عملیاتی، یک نوع محبوب دیگر از حاشیه سود در بورس است. حاشیه سود عملیاتی یک شرکت، که بازده فروش (return on sales) نیز نامیده میشود، معیار خوبی برای ارزیابی قدرت و موفقیت مدیریت شرکت و میزان ریسکپذیری آن است. این معیار، نسبت درآمدی که برای پوشش هزینههای غیرعملیاتی، همچون پرداخت بهره، را نشان میدهد. از این رو سرمایهگذاران و وامدهندگان توجه ویژهای به حاشیه سود عملیاتی دارند. حاشیه سود عملیاتی از تقسیم «سود عملیاتی» بر «درآمدهای عملیاتی» یا فروش خالص به دست میآید. درآمد عملیاتی همان درآمد قبل از بهره و مالیات درآمدی است که بعد از کسر تمام هزینههای عملیاتی و هزینههای سربار، همچون هزینههای فروش و مدیریت اجرایی و همچنین هزینههای کالاهای فروخته شده (COGS) در صورتحساب سود و زیان باقی میماند.
سخن آخر
در این مقاله از سایت آموزش چراغ راجع به حاشیه سود در بورس و انواع آن صحبت کردیم. اگرچه محاسبهی حاشیهی سود و مقایسهی آن با دورههای قبل یکی از سیگنالهای بسیار مهم تشخیص سهام ارزنده در بورس میباشد. اما صرفاً با تکیه بر همین یک آیتم نمیتوان برای خرید سهم اقدام کرد. نکتهی مهم دیگری که باید در نظر داشته باشید این است که محاسبهی حاشیـه سود برای شرکتهایی که در حال ضرر کردن هستند، چندان مفید نیست. چرا که چنین شرکتهایی هیچ سودی ندارند. چراغ ، به عنوان نسل جدیدی از پلتفرمهای آموزش و استخدام در تلاش است تا بیان و ارائهی نکات و دوره های آموزش بورس به شما برای سرمایهگذاری و کسب سود در این بازار پر تلاطم کمک کند.